بايسته هاى اخلاقى سياسى
بـراى افـراد مـتـديـّن ، تـقـويـت دمـادم بـايـسـتـه هـاى اخـلاقـى ، پـا بـه پـاى اصـول ، ضـرورىاسـت و خـلاء هـر يـك از آنـهـا كـاسـتـى در كـمـال ايـمـان ، مـحـسـوب مـى شـود. چـنـان كـه وجـود
يـكـايـك آنـهـا سـبـب تكامل روحى ، دينى و اجتماعى است و به همين دليل شايسته و بايسته است كه
بدانها متّصف شد.هـمـان گـونـه كه روشن است تبيين همه بايسته هاى اخلاقى ـ حتى در حيطه سياسى ـ كارى بس سـتـرگ اسـت
كـه در حـدّ گـنجايش اين كتاب نيست ، از اين رو برخى راـ كه از حساسيت بيشترى بـرخـوردار اسـت ـ
بـراى اين فصل گلچين كرده ايم كه عبارت است از: حضور درصحنه ، تعظيم شـعـائر، آزادگـى و اسـتـقـلال
فكرى ، عزّت نفس ، غيرت سياسى ، حفظ اصالتهاى فرهنگى و احترام به قانون .
حضور در صحنه
اركـان اصـلى يـك حـكـومـت را رهـبـرى ، قـانـون و مـردم تـشـكـيـل مـى دهـنـد كه اگر هر يك ، نقشخويش را بخوبى ايفا كنند، جامعه قوام مى يابد و به سوى اهداف خود پيش مى رود و برعكس ، اگر رهبرى ،
داهيانه نباشد يا قانون ناقص باشد يا مـردم نـسـبـت بـه قـانـون و فـرامـيـن رهـبـر، بـى تـفـاوت
گـردنـد، نـظـام دچـار تزلزل مى شود و رو به ويرانى مى نهد.در اسـلام ، دوركـن نـخـسـت از سوى خدا تاءمين شده است ؛ رهبر ـ اعمّ از پيامبر، امام و ولى فقيه ـ
كـامـلتـريـن فـرد جـامـعه است و قوانين آن نيز در اوج صلابت و استحكام و به دور از هر گونه خـدشه
است ، همان گونه كه خداوند، درباره قرآن ـ كه ارزنده ترين قوانين را در بر داردـ مى فرمايد:( اِنَّهـُلِكـتـابٌ عـَزيـزٌ لا يـَاءْتـيـهـِالْبـاطـِلُ مـِنْ بـَيـْنِ يـَدَيـْهِ وَ لا
مـِنْ خـَلْفـِهِ تـَنـْزيـلٌ مـِنـْ حَكيمٍحَميدٍ) (111)
بـدرسـتـى كـه قـرآن ، كـتـابـى شـكـسـت نـاپـذيـر اسـت كـه بـاطـل از پـيـش و پـس بـه آن راه
نـدارد، چـرا كـه از سـوى خـداونـد حـكـيـم و سـتـوده نازل شده است .هـمـچـنـيـن بـه شـكـلهاى گوناگون از پيروان خويش مى خواهد كه نسبت به رهبرى و همه قوانين اسـلام
وفـادار بـاشـنـد، در همه صحنه ها حضور يابند و از بى تفاوتى ، انزوا طلبى و منفى بـافـى ، بشدّت
پرهيز كنند. چنين وظيفه اى موضوع همين بخش است كه در چهار الف ـ ضرورت حضور
قـرآن مـجـيـد بـا تـعـابـير گوناگونى از مردم مى خواهد كه در همه صحنه هاى اجتماعى حضور فعّال
داشته باشند، از جمله مى فرمايد:( يا اَيُّهَاالَّذينَ امَنُوا كُونُوا قَوّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَلِلّهِ) (112)
اى مؤ منان ، كاملا به عدالت ، قيام كنيد و براى خدا شهادت دهيد.( يا اَيُّهَاالَّذينَ امَنُوااتَّقُوااللّهَ وَ كُونُوا مَعَالصّادِقينَ) (113)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، تقواى الهى پيشه كنيد و با صادقان باشيد.در آخـر سـوره فـتـح (48) نـيـز پـيـروان واقعى پيامبر صلّى الله عليه و آله را به مزرعه اى سـرسـبـز
تـشـبـيـه مـى كـند كه دائم در حال جوانه زدن و رشد و نمو است و ضمن بالندگى و پـايـنـدگـى ، سـبـب
خـشـم كـفـّار مـى گـردنـد. چـنـان كـه در آيـه 60 سـوره انـفـال (8) نـيـز ضـمـن دستور آمادگى رزمى ،
مسلمانان را از دشمنان پيدا و پنهان ، بر حذر مى دارد.پيام مشترك آيات ياد شده و مانند آن ، حضور دائمى مسلمانان در صحنه هاى گوناگون سياسى ـ اجـتـمـاعـى
اسـت ، هـمـان گـونـه كـه در آيـه 110 سـوره آل عـمـران (3)ـ كـه امـّت اسـلامـى را بـا وصـف ( بـهـترين
امّت مى ستايد ـ بر حضور در صحنه فرهنگى ، تصريح دارد.بـر ايـن اسـاس ، لازمـه ايمان به خدا، هشيارى ، بيدارى و حضور مستمّر مسلمانان در صحنه هاى گوناگون
اجتماعى ، سياسى ، نظامى و نصرت و پشتيبانى رهبر و مسؤ لان مملكت در امور جارى در حـد تـوان اسـت و
بـه هـيـچ روى نـبـايـد مـورد مـسـامـحـه و اهمال قرار گيرد، گر چه در برخى موارد به جانبازى و
شهادت نيز بينجامد؛ حضرت امام حسين عليه السلام پيرامون اوضاع زمان خويش مى فرمايد:( ... اَلا تـَرَوْنَ اَنَّ الْحـَقَّ لايـُعـْمـَلُ بـِهِ و اَنَّ الْباطِلَ لايُنْتَهى عَنْهُ
لِيَرْغَبِالْمُؤْمِنُ فى لِقاءِاللّهِ ...) (114)
آيـا نـمى بينيد كه حق اجرا نمى گردد و جلو باطل ، سد نمى شود؟ در چنين وضعى ، مؤ من بايد مشتاق (مرگ و)
ديدار خدا باشد.