ضرورت كنترل زبان
آنـچـه يـاد شد، تنها روزنه اى به بديها و زيانهاى بدزبانى مى گشايد و همين مختصر نيز، ضـرورتكـنـترل زبان را قطعى مى كند، بويژه در عرصه سياست كه انسان با دشمنان دين و مـلّت از يـكـسـو و
رقـيـبـان داخـلى از سوى ديگر در كشاكش و اصطكاك است زمينه سركشى زبان بيشتر نمودار مى شود.راستگو و منطقى داشته و به هيچ عنوان به بدزبانى آلوده نگردد در اين زمينه مى توان سيره عـمـلى
رهـبـران معصوم را تابلو زندگى خود قرار داد كه هرگز با زبانى كه حكم خدا، حكمت ، دانش ، اخلاق و... مى
آموختند، سخن زشت و ياوه نمى گفتند.رسول خدا صلّى الله عليه و آله ، با تعبيرهاى زشتى چون ؛ ساحر، مجنون ، شاعر،كاهن و... از سـوى
مـشـركـان ، مـورد خـطـاب قرار مى گرفت ، ولى هرگز كسى سخن زشت و ناروا ـ حتى در تلافى آن اهانتها ـ
از او نشنيد، بلكه در اوج نادانى و آزار و اذيت دشمن ، به آنان دعا مى كرد و مى فرمود:خدايا اين مردم را هدايت فرما، اينان نادانند.(278)در جـنـگ صـفّين ، طرفداران نادان معاويه ، در رويارويى با شيعيان ، زبان به فحش و ناسزا مى گشودند،
شيعيان نيز آهنگ تلافى داشتند، ولى امام عليه السلام ، آنان را از اين كار جاهلانه بازداشت و فرمود:( اِنّى اَكْرَهُ لَكُمْ اَنْ تَكُونُوا سَبّابينَ) (279)
من خوش ندارم كه شما دشنامگو باشيد.نـقـل شده كه حضرت عيسى عليه السلام به خوكى برخورد و به او گفت : ( به سلامت برو) گـفـتـند: اى پيامبر
خدا آيا با خوك چنين سخن مى گويى ؟ فرمود: ( من دوست ندارم كه زبانم را به سخن بد عادت دهم !) (280)
يـكـى از ويـژگـيـهـاى حضرت امام خمينى (ره ) نيز، خوش زبانى ، متانت و عفّت در كلام بود. او حـتـى بـا
ضـدّ انـقلاب و دشمنان نيز جز به راستى و استوارى ، سخن نگفت و هرگز سخن زشت بر زبان نراند.عـلاوه بـر شـرع مـقدّس ، عقل سليم نيز، فحّاشى و بدزبانى را كارى نابخردانه و زشت ( مَنْ قَلَّ
عَقْلُهُ ساءَ خِطابُهُ) (281)
هر كس خردش كاستى پذيرد، سخن به زشتى گويد.خوشزبانى ، نشانه پاكى و كمال عقل است . در اين زمينه امام صادق (ع ) فرمود:( مَنْ عَذُبَ لِسانُهُ زَكى عَقْلُهُ) (282)
هر كس زبانش نيكو شود، خردش پاك مى گردد.سعـايت
( سعايت ) همان سخن چينى و بدگويى از كسى است نزد ديگران (و بيشتر نزد صاحب منصبان ) براى تخريب شخصيت
فرد سعايت شده و خودشيرينى .ايـن رذيـله اخـلاقـى از آفـات مـتـعدّد زبان است (گر چه با نوشتن و اشاره نيز انجام مى گيرد)
مـنـشـاء آن مـى تـوانـد قوّه خشم و شهوت باشد كه با برانگيختن خودخواهى ، كينه توزى ، جاه طلبى ،
انتقام و ... فرد را به چنين رذيله اى وادار مى كند.
نكوهش شديد
قرآن و روايات اسلامى با شدّت و جديّت به نكوهش ، جلوگيرى و ريشه كنى اين آفت اجتماعى پـرداخته اندتا جامعه اسلامى از ابتلاى به آن و مفاسد خانمانسوزش در امان بماند. قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:( وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّفٍ مَهينٍَ هَمّازٍ مَشّاءٍ بِنَميمٍ) (283)
از كـسـى كـه بـسـيـار سـوگند ياد مى كند و پست است اطاعت مكن ، كسى كه عيبجوست و به سخن چينى آمدوشد
مى كند.( مَشّاءٍ بِنَميمٍ) يعنى كسى كه براى سعايت ، خبرچينى مى كند.(284)اميرمؤ منان (ع ) نيز فرمود:( اَسْوَءُالصِّدْقِالَّنميمَةُ) (285)
بدترين راست ، سخن چينى است .در سخنى ديگر، ساعى را بى صداقت و ستمگر شمرده و فرموده است :( اَلسّاعى كاذِبٌ لِمَنْ سَعى اِلَيْهِ وَ ظالِمٌ لِمَنْ سَعى عَلَيْهِ) (286)
سعايتگر، نسبت به مخاطب صداقت ندارد و به سعايت شونده ، ستم مى كند.از ايـن رو، رسـول اكـرم صـلّى الله عـليـه و آله ، روزى از اصـحاب خود پرسيد: آيا شما را از بدترين
كسان ، آگاه نسازم ؟ گفتند: چرا. اى پيامبر خدا! فرمود:( كـسـانى كه راه مى افتند و سخن چينى مى كنند و ميان دوستان ، تفرقه مى افكنند و براى بى گناهان ، عيب
مى تراشند.) (287)
و در سخنى ديگر، سعايتگر را در رديف كافر شمرده ، مى فرمايد:( يا عَلِىُّ كَفَرَ بِاللّهِالْعَظيمِ مِنْ هذِهِالْاُمَّةِ عَشَرَةٌ ... وَالسّاعى فِى
الْفِتْنَةِ...) (288)
اى على ، از اين امت ، ده گروه به خداى بزرگ ، كافرند... يكى سعايتگر فتنه انگيز است .