2 ـ وظيفه ملّت
امـّت اسـلامـى بـايـد در بـرابـر تـرفندهاى تبليغاتى دشمنان ، هشيار باشند و چشم و گوش بـسـته تسليم بوقهاى استعمارى نشوند و در زمينه اخبار و اطلاعات ، به منابع خودى و موثّق تـكـيـه كـنند و
بيشتر به دولت اسلامى اعتماد داشته باشند. آنها بايد با دولت از صميم مسؤ ولان بـرسـانـنـد تـا
آنـان بـا تـخـصـص و اطـلاعـات كـافـى ـ كـه در اخـتـيـار دارنـد ـ تحليل و موضع صحيح را اتّخاذ
كنند. رهنمود قرآن در اين باره چنين است :( ... وَلَوْرُدُّوهُ اِلَى الرَّسـُولِوَاِلى اُولىِالْاَمـْرِ مـِنـْهـُمـْلَعـَلِمـَهُ
الَّذيـنَ يـَسـْتـَنـْبـِطـُونـَهـُ مِنْهُمْ...) (314)
اگـر [مـردم ، خـبـر آرامـبـخـش يـا وحـشـتـنـاك را] بـه پيامبر و پيشوايان خود ارجاع دهند، آنان كه
اهل تشخيص هستند، آن را ريشه يابى خواهند كرد.
3 ـ وظيفه مسؤ ولان
مـسـؤ ولان سـيـاسـى نـظـام نـيـز مـوظـّفـنـد اخبار و شايعات را بطور پيگير و جدّى ، تجزيه و تحليل كنند و آنچه را مناسب مى دانند، با مردم در ميان بگذارند و افكار عمومى را از اضطراب و تشويش مصون
بدارند، همچنين منابع دروغ پراكنى و شايعه سازى و ترفندها و شگردهاى نو و كـهـنـه آنـان را افـشـا
كـنـنـد، چـنـان كـه بايد با شايعه سازان و شايعه پراكنان داخلى نيز برخورد كنند و آنان را از اين
عمل نابخردانه باز دارند، قرآن مجيد مى فرمايد:( لَئِنْ لَمْ يـَنـْتـَهـِالْمـُنـافِقُونَ وَالَّذينَ فى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمَرْجِفُونَ
فِى الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ...) (315)
اگـر مـنـافـقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى اساس در مدينه پخش مى كنند، دست از
كار خود برندارند، تو را بر ضدّ آنان مى شورانيم .
نفــاق
( نفاق ) از ( نَفَقَ) مشتق شده كه به معناى نقب و راه زيرزمينى است و به همين مناسبت به لانه موش صحرايى( نافقا) گفته مى شود چون آن را درون زمين حفر مى كند و دو راه ، يكى آشكار و ديـگرى نهان ، براى آن مى
سازد و هر گاه دشمن ، از راه آشكار به او حمله كند، از راه نهايى ، فرار مى كند.( نفاق ) به معناى واردشدن در دين از يك راه و خروج از راه ديگر است و ( منافق ) يعنى دورو و مخفى كننده
كفر و آشكار كننده ايمان .(316)در اصطلاح علم اخلاق نيز نفاق را چنين تعريف كرده اند:مخالفت آشكار انسان با نهان او در ايمان ، عبادات و معاشرت با مردم (317).اين مخالفت به ترتيب در عقايد، اعمال و اخلاق رسوخ كرده ، آنها را فاسد مى سازد.در فـرهنگ اسلامى ، بطور معمول ( نفاق ) به دورويى در عقايد يعنى ادعاى ايمان كردن و كفر خـويـش
پـنـهان كردن اطلاق مى شود و بيشتر يا همه آياتى كه سخن از نفاق و منافق گفته اند، هـمـيـن قـسـم را
مـدّنـظـر داشـتـه انـد. بـه دورويـى و ظـاهـرسـازى در اعـمـال و عـبـادات ( ريا) گفته مى شود. ( ذو
وجهين ) و ( ذو لسانين ) (يعنى شخص دو زبان و دوچـهـره ) به نفاق در اخلاق اطلاق مى گردد. گرچه تفكيك
انواع نفاق ، در برخى موارد همچون انـگـيـزه هـا، آثـار و مـانـند آن چندان آسان نيست ، ولى سعى شده
در اين درس ، بيشتر قسم سوّم تبيين گردد.
انگيزه هـا
هـدف مـنـافـق ، چـيـزى جـز دنـيـا طلبى ، ثروت اندوزى ، شهوترانى و جاه طلبى نيست و او با تـزويـر ودورويى و به قول معروف ( گندم نمايى و جو فروشى ) در صدد دست يافتن به ايـن اهـداف پـليد است و چون از
راه صحيح و مشروع ، قادر به تاءمين آنها نيست و يا به يافته هـاى خـود قـانـع نـمى شود، به ( نفاق ) چنگ
مى زند؛ انگيزه هاى اين كار شيطانى ، دو نيروى مذموم و حيوانى زير مى تواند باشد؛
الف ـ اگـر از روى تـرس و بـزدلى و بـه اصـطـلاح ، عـقـده حقارت و خود كم بينى ، دست به دورويـى
بـزند، سبب اصلى آن ، تفريط و فروكشى بى حدّ ( قوّه غضب ) است ، چنان كه اگر به خاطر جاه طلبى و زياده
روى ، چنين كند، سبب آن ، افراط در اين قوّه است .ب ـ اگر به انگيزه ثروت اندوزى ، سر كيسه كردن مردم و شهوت پرستى باشد، سبب اصلى آن ، ( قوّه شهوت ) است
.(318)امام على عليه السلام ، انگيزه نفاق را در يك كلام حكيمانه ، چنين بيان مى كند:( نِفاقُالْمَرْءِ مِنْ ذُلٍّ يَجِدُهُ فى نَفْسِهِ) (319)
منشاء نفاق شخص ، ذلّتى است كه در خويش ، احساس مى كند.بر اين اساس ، انسان معتدل ، سالم و با شخصيت ، همواره تلاش مى كند تا نيازهاى خويش را از راههاى
مشروع و معقول تاءمين كند، بگونه اى كه هويت انسانى خود را حفظ نمايد؛ اگر كسى در وادى نفاق ، گام
نهاد، بطور قطع دچار بيماردلى گشته و اسير خوى حيوانى و هواى شيطانى شده است .