عوامل عزت ساز - اخلاق سیاسی نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

اخلاق سیاسی - نسخه متنی

ع‍ل‍ی‌ اص‍غ‍ر ال‍ه‍ام‍ی ‌ن‍ی‍ا؛ ت‍ه‍ی‍ه‌ک‍ن‍ن‍ده‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ [س‍پ‍اه‌ پ‍اس‍داران‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عوامل عزت ساز

چـون صـراط مـستقيم ايمان ، تنها راه رسيدن به عزت و شرف است ، رعايت مقررات و تابلوهاى مـتـعـدد آن
نـيـز بـه سـرعت و سلامت مؤ من دررسيدن به مقصد، كمك خواهد كرد و چون آن مقررات و تابلوها فراوان است
، تعدادى را كه بيشتر جنبه سياسى دارد، به بحث مى گذاريم .

1 ـ حق گرايى

خـداونـد ( حـق ) اسـت و آنـچه حق است ، محبوب پروردگار و منسوب به اوست و بدون ترديد حق گرايان ، حق
گويان و حق پويان را تاءييد مى كند و عزّت مى بخشد. پس مسلمانان بايد همواره در مـوضـعـگـيـريـهـاى
سـيـاسـى ـ اجـتـمـاعـى خـويـش ، بـر مـحـور حـق حـركت كنند و هرگز گرد بـاطـل نـگـردنـد تـا بر
عزّتشان افزوده گردد. مى توان گفت : ( حق گرايى ) براى انسان ، عـزّت دو چـنـدان دارد، چـرا كـه گـام
نهادن در مسير حق ، خود، عزت است ، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود:

( اَلْعِزُّ اَنْ تَذِلَّ لِلْحَقِّ اِذا لَزِمَكَ) (184)

عزّت آن است كه هر گاه ملازم حق شدى ، در برابرش خاضع باشى .

و اين ملازمت نيز، عزّت انسان را افزايش مى دهد، همان گونه كه امام على عليه السلام فرمود:

( مَنِ اعْتَزَّ بِالْحَقِّ اَعَزَّهُ الْحَقُّ) (185)

هر كس از حق ، عزت طلبد، عزّتش مى بخشد.

2 ـ وحدت

آن كـس كـه با الفباى سياست آشنا باشد، بخوبى واقف است كه ( وحدت ) نبض سياست است و اگر به كندى گرايد،
سلامت جامعه را مختل مى سازد؛ ملّت متّحد، گرچه از نظر ثروت و نفرات ، بـرتـرى نـداشـتـه بـاشـد،
سـرافراز و پيروز است ، ولى ملّتى كه دچار تفرقه گشته با داشـتـن هـمـه گـونـه امـكـانـات و
جـمـعـيـت فـراوان عـاقـبـت ، خـوار و ذليـل خـواهـد گـشت . بنابراين ، مسلمانان اگر مى خواهند در
صحنه هاى سياست جهانى ، جايگاه داشـتـه بـاشـند، از حق خويش دفاع كنند و سربلند و پيروز باشند، بايد
از دوزخ تفرقه به مـيـنـوى وحـدت درآيـنـد، آنـگاه چون مسلمانان صدر اسلام خواهند شد كه امير مؤ
منان صلوات الله عليه درباره آنها فرمود:

( وَالْعَرَبُ الْيَوْمَ وَ اِنْ كانُوا قَليلاً فَهُمْ كَثيرُونَ بِالاِْسْلامِ عَزيزُونَ
بِالاِْجْتِماعِ) (186)

عربها، امروز، گرچه [از نظر تعداد نسبت به كل جهان ] اندكند، ولى به خاطر اسلام فراوانند و به سبب
اتّحاد، عزيزند.

3 ـ اطاعت از رهبرى

رهـبـر آگـاه ، عـادل ، مدبّر و باتقوا، ملّت خويش را جز به سوى شرافت و سربلندى رهنمايى نـخواهد
كرد، به شرط آنكه همه شهروندان ، بويژه كارگزاران و سياستمداران مملكت ، سخنش را به گوش گيرند و
فرمانش را اطاعت كنند. امام زين العابدين عليه السلام فرمود:

( طاعَةُ وُلاةِ الاَْمْرِ تَمامُ الْعِزِّ) (187)

اطاعت از رهبران ، عزّت كامل است .

رعـايـت سـلسـله مـراتـب و گوش به فرمان رهبر داشتن آنقدر حياتى و حساس است كه اگر مورد مـسامحه و بى
اعتنايى قرار گيرد، بلافاصله واكنش منفى آن رخ مى نمايد و به اندازه وسعت و اهـمـيـّت مـسـؤ وليـت و
مـاءموريت ، اثر سوء بر جاى مى گذارد گر چه رهبر، پيامبر صلّى الله عـليـه وآله يـا امـيـر مؤ منان
صلوات الله عليه باشد، چنان كه شكست تلخ مسلمانان در غزوه احد بـر اثـر نـاديـده گـرفـتـن دسـتـور
پـيـامبر(ص ) بود ـ كه به آنان دستور داده بود تا اطلاع ثـانـوى تـنگه عينين را ترك نكنند و آنها از
اين فرمان تمرّد كردند و سرنوشت جنگ را به نفع كـفـار قـريش تغيير دادند ـ همان گونه كه پيروزى ظاهرى
معاويه در جنگ صفين ، در حكميت و در صلح با امام حسن (ع ) بر اثر اطاعت پذيرى نيروهاى خود و تمرّد و
نافرمانى ياران امام على و امـام مـجـتبى عليهماالسلام ، به دست آمد و حتّى بى وفايى مردم كوفه در
تاريخ تشيّع ضرب المـثـل شـد؛ امـيـر مـؤ منان (ع ) در خطبه اندوهناك خود ـ كه پس از يورشهاى پى در پى
نيروهاى معاويه و مسامحه نيروهاى خودى ايراد شده ـ نوميدانه شكوه مى كند و مى فرمايد:

بـه مـن خـبـر داده انـد كـه بـُسـر ـ مـزدور معاويه ـ تا يمن آمده است ؛ به خدا سوگند! من بر اين
بـاورم كـه دار و دسـتـه مـعـاويـه شـمـا را مـحـاصـره و مـغـلوب خـواهند كرد، زيرا آنان بر گرد
بـاطـل خويش ، اتحاد دارند و شما با آنكه برحقيد، گرفتار تفرقه ايد، شما امامتان را در ( حق )
نـافـرمانى مى كنيد و آنان پيشوايشان را در باطل ، فرمان مى برند... خدايا من از اين مردم ، دلگير و
خسته و اينان نيز از من ، سير و ملولند! پس به من بهتر از اينان را عطا كن و به جاى من [انسان ] شرّى بر
آنان بگمار!(188)

/ 88