آفتـها - اخلاق سیاسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق سیاسی - نسخه متنی

ع‍ل‍ی‌ اص‍غ‍ر ال‍ه‍ام‍ی ‌ن‍ی‍ا؛ ت‍ه‍ی‍ه‌ک‍ن‍ن‍ده‌ پ‍ژوه‍ش‍ک‍ده‌ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‍ات‌ اس‍لام‍ی‌ [س‍پ‍اه‌ پ‍اس‍داران‌ ان‍ق‍لاب‌ اس‍لام‍ی‌]

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آفتـها

چـنـان كـه يـاد شـد، مـهـمـترين عامل انحطاط و نابودى ملّتها و يكى از اهداف استراتژيك دشمنان
انـسـانيت ، خدشه دار شدن استقلال روحى مردم ـ بويژه مسلمانان ـ است ، زيرا حرّيت و آزادمنشى ، سدّ

آهنينى است كه مانع هرگونه تجاوز و ستمگرى و ضامن بقاى جامعه هاست ، اين مانعِ سترگ ممكن است از
آفتهاى زير آسيب ببيند، كه يا به خودى خود و يا با دستهاى پيدا و پنهانِ دشمن ، گريبانگير
سياستمداران اسلامى مى شود:

الف ـ شهوت پرستى

غـريـزه شـهـوت ، وديـعـه اى الهـى اسـت كـه دسـت پـرقـدرت آفـريـنـش ، آن را بـراى بـقـاى نسل ،
تحكيم خانواده ، مودّت و رحمت و... در درون آدمى ، تعبيه نموده و با برنامه اى حساب شده بـه تـعـديـل و
تـربـيـت آن پـرداخـتـه اسـت ... ايـن عـامـل نـيـرومـنـد اگـر كـنـتـرل و هـدايـت نشود و به افراط
گرايد، مفاسد بى شمارى براى فرد و جامعه به بار مى آورد كـه از كـف دادن روح آزادگـى و انـحـراف
سياسى از جمله آنهاست . قرآن مجيد بر اين واقعيت تصريح دارد و مى فرمايد:

( ... يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ اَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيماً) (169)

شهوت پرستان مى خواهند شما بكلّى منحرف شويد.

ايـن انـحـراف و رويگردانى از حق ، به وسيله پيروى از شهوات و هتك محرّمات الهى صورت مى پذيرد.(170)

تـجـربـه نـيـز نـشـان داده اسـت كه هرگاه رجال سياست و مردان رزم و ديگران ، در برابر جنس مـخـالف
زانـو زده انـد، اسـتـقـلال و عـزّت خود را از كف داده اند و آزادگى را در برابر شهوت ، قـربـانـى
كـرده انـد و خـوارى و رسـوايـى ابـدى نـصـيبشان گشته است . امروزه نيز قدرتهاى اسـتـكـبـارى بـراى
مقاصد شوم خويش ، جنس مخالف را به كار مى گيرند و با استخدام زنان و دخـتـران بـه جـاسـوسـى سـيـاسـى
، عـلمـى ، نـظامى و اطلاعاتى ، خريد دولتمردان ، انحراف سياستمداران و... مبادرت مى ورزند.

ايـن حـربـه از ديـرباز نيز در دستگاه جبّاران مطرح بوده است ، چنان كه هارون الرشيد ـ خليفه
سـتـمـگـر عباسى ـ براى شكستن مقاومت و استقلال شخصيّت موسى بن جعفر عليه السلام ، بدان متوسل شد و
ناكام ماند.(171)

ب ـ ثروت اندوزى

رذيـله مـال پـرسـتـى نـيز سهم بزرگى در اسارت و بردگى افراد و ملّتها دارد و در روايات اسـلامـى ،
ريـشه همه زشتيها شمرده شده است . (172) دنيا طلبى پديده شومى است كه چـشـم دل و گـوشِ وجـدان را كـور و
كـر مـى كـنـد و خـرد آدمـى را بـه تباهى مى كشد و حريّت و آزادمردى او را سلب مى كند. امام على عليه
السلام در تشبيهى زيبا و واقع بينانه مى فرمايد:

( اَلا حـُرُّ يـَدَعُ هـذِهِ اللُّمـاظـَةَ لاَِهـْلِهـا اِنَّهُ لَيـْسَ لاَِنـْفـُسـِكـُمْ
ثـَمـَنٌ اِلا الْجـَنَّةَ فـَلا تـَبـيـعـُوهـا اِلاّ بِها) (173)

آيـا آزاد مـردى نـيـسـت كـه ايـن ذرّه غـذاى لاى دنـدان مـانده (دنيا) را به اهلش واگذارد؟ براى شما
بهايى جز بهشت نيست ، پس خود را به غير آن نفروشيد.

دنيا دوستى با آزادگى ، نسبت معكوس دارد، هر چه آن قويتر گردد، اين ضعيفتر مى شود و رشد اين خصلت
ناپسند سبب مى شود كه انسان از اوج آزادگى به كنج ذلّت و وابستگى سقوط كند و بـه جـاى اسـتقلال و
سرافرازى ، نكبت و ننگ براى ملّت خويش به ارمغان آورد، همان گونه كه بـرخـى از فـرمـاندهان لشكر
امام حسن مجتبى عليه السلام با دريافت مبالغ هنگفتى از معاويه ، امام خويش را تنها گذاشتند، روحيه
نيروها را متزلزل كردند و سبب تقويت جبهه نفاق عليه اسلام اصيل گرديدند.(174)

ج ـ جاه طلبى

قـدرت طـلبى و مقام پرستى سوّمين دامى است كه در كمين آزادى خواهان است و اگر از آن برحذر
نـبـاشـنـد، گـرفـتـار خـواهند شد. مسلمانان واقعى و سياستمدارانِ باخدا، پُست و رياست را امانت
الهـى و سـبـب امـتـحان و آزمايش مى دانند و ضمن دقّت و حسّاسيت در كار، بيم آن دارند كه از عهده
مـسـؤ وليـت خـويـش بـرنـيايند و در برابر مردم و خدا شرمگين شوند. آنان ، در هر رده اى ، مسؤ وليـت
را بـراى پـيـشـرفـت و تـرقـّى جـامـعـه اسـلامـى مـى پـذيـرنـد و بـا يـقـيـن بـه زوال هر پُست و
مقامى ، به آن دل نمى بندند و در پذيرش و ادامه آن نيز روحيه آزادگى خود را حـفـظ مـى كـنند و
سرافرازى ابدى را به رياست چند روزه نمى فروشند و از پيامبرصلى الله عـليـه و آله و عـلى عـليـه
السـلام الگـو مـى گيرند. در اينجا با ذكر نمونه اى از آزادگى آن بزرگان ، اين بخش را به پايان مى
بريم .

كـفـّار قـريـش بـه ابـوطـالب چـنـيـن پـيـشـنـهـاد دادنـد: مـا حـاضـريـم آنـقـدر مال و ثروت به
برادرزاده ات ـ حضرت محمد(ص ) ـ بدهيم و او را ثروتمندترين فرد قريش و ريـيـس خـود قـرار دهيم ، به
شرطى كه از آيين خود دست بردارد و به دين ما درآيد! ابوطالب ، پيغام قريش را به رسول اكرم صلّى الله
عليه وآله رساند. آن حضرت در پاسخ فرمود:

اگـر خـورشـيـد را در دسـت راسـت و مـاه را در دسـت چـپـم بـگـذارنـد، چـنـيـن كـارى نـخـواهـم
كرد!(175)

در شـوراى شـش نـفـره اى كـه عـمـر بـراى انـتـخـاب خـليـفـه پـس از خـود تشكيل داد، سعدبن ابى
وقّاص ، راءى خود را به عبدالرحمن بن عوف داد؛ عبدالرحمن به امام على عليه السلام پيشنهاد داد كه به
شرط عمل به قرآن ، سنت پيامبر(ص ) و سيره ابوبكر و عمر، بـا او بـيـعـت خـواهـد كرد و امام با قبول
پيشنهاد او بر مسند خلافت مى نشست ، ولى آن حضرت ، بـخـش نـهـايـى پـيـشـنـهـاد عبدالرحمن را
نپذيرفت و فرمود: كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص ) مورد قـبـول اسـت ، ولى مـن بـا راءى و نظر خويش حكومت
خواهم كرد و از سيره ابوبكر و عمر پيروى نـخـواهـم نـمـود، ايـن سـخـنـان ، سـه بـار مـيـان او و
عـبـدالرحـمـن رد و بـدل شـد و در نـهـايـت عـبـدالرحـمـن بـا چـنـيـن شـرايـطـى راءى خـود را به
عثمان داد و او خليفه شد.(176)

/ 88