اصول پنجگانه اعتقادی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 47/ 39
نمايش فراداده

پرداخته اند. از سوى ديگر، مى بينيم در اين دنيا نظام گسترده اى وجود ندارد كه صد در صد نيكوكاران را پاداش دهد و بدكاران را به كيفرشان برساند، برخى از كارهاى نيك توسط افراد انجام مى شود و با به پايان رسيدن عمر آنان مجال و فرصتى براى پاداش ‍ آنها نمى ماند؛ همچنين ، برخى از كارهاى بد و بسيارى از ظلم ها و ستم ها توسط عده اى ديگر صورت مى گيرد كه باز مجال كافى براى كيفر نيست . مقتضاى عدل الهى اين است كه جهان ديگرى وجود داشته باشد تا نيكوكاران ، پاداش كارهاى نيك خود را دريافت كنند و بدكاران ، به كيفر خود برسند. اگر چنين نباشد خلاف عدالت خداوند است ، قرآن نيز، همين استدلال را در مواردى مطرح كرده است :

(وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا يَعْمَلُ الظّالِمُونَ اِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فيهِ الاَْبْصارُ.)(89)

هرگز مپندار كه خدا از كردار ستمكاران ، غافل است ؛ همانا كيفر ظالمان را به تاءخير مى اندازد تا روزى كه ديدگانشان در آن روز، خيره و حيران شود.

در آيه ديگرى مى فرمايد:

(اَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِى الاَْرْضِ اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّارِ)(90)

آيا كسانى را كه ايمان آوردند و كارهاى نيك كردند چون كسانى قرار مى دهيم كه در زمين فساد مى كنند؟!

يا پرهيزكاران را مانند بدكاران قرار مى دهيم ؟!

نمونه هاى رستاخيز در طبيعت

همه ساله شاهد هستيم كه زمين پس از شادابى ، طراوات و حيات ، به سوى مرگ و افسردگى مى رود و پس از آن ، بار ديگر با تغيير فصل ، حيات خود را از سر مى گيرد. در نظام كلى جهان هم ، جهان رو به خاموشى و سردى خواهد رفت . خورشيد، ماه و ستارگان ، همه خاموش و متلاشى خواهند شد و تمام جهان يكسره مى ميرد. اما اين مردن هميشگى نيست ، بار ديگر همه موجودات جهان ، زندگى را در شكل نوينى آغاز خواهند كرد:


  • فرو شدن چو بديدى برآمدن بنگر كدام دانه فرو رفت در زمين كه نرست چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟

  • غروب ، شمس و قمر را چرا زيان باشد؟ چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟ چرا به دانه انسانت اين گمان باشد؟

از اين رو هنگامى كه حيات نوين زمين در فصل بهار پديدار مى شود و طبيعت ، زندگى خود را از سر مى گيرد، تعجب نمى كنيم .

اما اگر حيات دوباره زمين را نديده باشيم و از راه ديگرى هم ، از گردش هاى سالانه زمين و دگرگونى نظام طبيعت آگاهى نداشتيم ، در اين صورت ، چون خود، شاهد و ناظر مرگ و تجديد حيات زمين نبوده ايم ، هرگز باور نمى كرديم كه زمين مرده بار ديگر زنده شود و حيات را از سر بگيرد.

آيا كرمى كه در درخت و پشه اى كه در باغ زندگى مى كند و همه دنياى او همان درخت و باغ است ، مى تواند تصور كند دنياى او تابع نظام بزرگترى به نام مزرعه است و سرنوشتش به سرنوشت آن مزرعه بستگى دارد؟ تصور نظام هاى وسيع تر و بزرگترين چون مرتع ، جنگل ، قاره ، زمين و منظومه شمسى چطور؟ شايد همه منظومه شمسى و ستارگان ، كهشكان ها و هر چه ما آن را جهان طبيعت مى شناسيم ، تابع نظام كلّى ترى باشد كه ما از آن آگاهى نداريم و همه ميليون ها و ميلياردها سالى كه از جريان طبيعت سراغ داريم ، به منزله قسمتى از يك فصل ، يا همچون روزى از يك فصل ، از گردش كلى تر باشد و اين فصل كه حيات و زندگى است تبديل به فصل ديگرى خواهد شد كه فصل خاموشى و افسردگى است و سرانجام ، آن نظام كلى تر كه منظومه شمسى و كهكشان ها، جزيى از آن است ، حيات و زندگى را به شكل ديگرى آغاز خواهد كرد.

قرآن كريم ، نظام مرگ و زندگى زمين را به عنوان مثالى ذكر مى كند تا ما آن را نمونه كوچكى از نظام كلى ترى بشناسيم و وقوع رستاخيز را بعيد نشماريم .

(وَاللّهُ الَّذى اَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ اِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَاَحْيَيْنا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذالِكَ النُّشُورُ.)(91)