اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان

مصطفی عباسی مقدم

نسخه متنی -صفحه : 429/ 153
نمايش فراداده

نمونه دوم: مناظره با قوم ستاره پرست

در اين محاجّه كه در سوره انعام آمده است، ابراهيم با استفاده از عقايد مخاطبان و مقبولات ايشان، به مقابله با اعتقاداتشان بر مى‏خيزد و با برخوردى متين، به تدريج آنها را به حقيقت رهنمون مى‏شود:

و اين‏گونه ملكوت آسمان و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين‏كنندگان باشد. پس چون شب بر او پرده افكند ستاره‏اى ديد.

گفت: اين پروردگار من است و آن‏گاه چون غروب كرد، گفت: غروب كنندگان را دوست ندارم.

پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: اين پروردگار من است.

اين بزرگ‏تر است و هنگامى كه افول كرد، گفت: اى قوم من، من از آنچه براى خدا شريك مى‏سازيد بيزارم.(45)

و پس از آن كه با استدلالهايى ساده و محكم، خدايان ادعايى آنان را براى پرستش نالايق مى‏شمرد، به اظهار صريح عقايد خود مى‏پردازد؛

إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمواتِ وَالأَرضَ حَنِيفاً وَما أَنَا مِنَ المُشْرِكِينَ؛(46)

من از روى اخلاص، روى خود را پاكدلانه به سوى كسى گردانيدم كه آسمان‏ها و زمين را پديد آورده؛ و من از مشركان نيستم.

نمونه سوم: مناظره با نمرود، سركرده كافران

وى با نمرود نيز محاجّه‏هايى داشته است كه نمونه‏اى از آن در سوره بقره مذكوراست:

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِى حاجَّ إِبْراهِيمَ فِى رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ المُلْكَ إِذ قالَ إِبْراهِيمُ ربِّىَ الَّذِى يُحْيِى وَيُمِيتُ قالَ أَنا أُحْيِى وَأُمِيتُ؛(47)

آيا از آن كسى كه چون خدا به او پادشاهى داده بود بدان مى‏نازيد و درباره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه كرد خبر نيافتى؟

آن‏گاه كه ابراهيم گفت: پروردگار من همان كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند.

او گفت: من هم زنده مى‏كنم و مى‏ميرانم....