وَكَذلِكَ نُرِى إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمواتِ وَالأَرضِ وَلِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِينَ؛(49)
و اينگونه ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم، تا از جمله يقينكنندگان باشد.
نمونه ديگر زمانى است كه او را به اتهام شكستن بتها به محاكمه مىكشند و او مىگويد: چون شما اين بتان را قادر مىدانيد پس بزرگشان اين كار را كرده.
(بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هذا فَسْأَلُوهُمْ إِنْ كانُوا يَنْطِقُونَ).
علامه طباطبايى در اين زمينه مىگويد:
ابراهيم به داعىِ الزام خصم و ابطال الوهيت اصنام، اين جملهها را گفت و در جملات بعدى مراد خويش را كاملاً روشن ساخت؛ آيا به غير از خدا چيزى را مىپرستيد كه نه شما را سودى دارد و نه زيانى. نه آن كه به طور جدى بخواهد خبر دهد كه بزرگ آنها دست به اين كار زده است.(50)
كار برد روش مقايسه در جدال ابراهيمى نيز از نشانههاى تسلط اين مبلّغ ربانى بر روشهاى مناظره بوده است. وى در گفتوگوها از اين روش بهخوبى بهره مىجست و وجدانِ حقيقت جوى مخاطبان را به هشيارى و دقت فرا مىخواند؛ در قسمتى از يك گفتوگو، پس از آن كه مىپرسد:
هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذ تَدْعُونَ * أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ.(51)
آنگاه مىگويد:
قالَ أَفَرَأَيْتُمْ ما كُنْتُمْ تَعْبُدُونَ * أَنْتُمْ وَآباؤُكُمُ الأَقْدَمُونَ * فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِى إِلّا رَبَّ العالَمِينَ * الَّذِى خَلَقَنِى فَهُوَ يَهْدِينِ * وَالَّذِى هُوَ يُطْعِمُنِى وَيَسْقِينِ * وَإِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ...؛(52)
گفت: آيا در آنچه مىپرستيديد تأمل كردهايد؟
شما و پدران پيشين شما. قطعاً همه آنها جز پروردگار جهانيان دشمن منند. آنكس كه مرا آفريده و همو راهنمايىام مىكند. وآنكس كه او به من خوراك مىدهد و سيرابم مىگرداند. و چون بيمار شوم او مرا درمان مىبخشد....