هماهنگى و همراهى اين دو رسول الهى تا بدان اندازه بود كه قرآن در موارد متعدد گفتارشان را با صيغه جمع بيان مىكند و خطاب مردم را به آنها به صورت مثنى حكايت مىفرمايد:
فَقُولا إِنّا رَسُولا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِىإِسْرائِيلَ؛(11)
و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم، پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست.
مهمتر از همه اين كه در لسان قرآن، آن دو به نحو يكسان، صاحب اين دعوت معرفى شدهاند.
ثُمَّ أَرْسَلْنا مُوسى وَأَخاهُ هرُونَ بِآياتِنا وَسُلْطانٍ مُبِينٍ؛(12)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم.
وَلَقَدْ آتَيْنا مُوسى وَهرُونَ الفُرْقانَ وَضِياءً وَذِكْراً لِلْمُتَّقِينَ؛(13)
و در حقيقت، به موسى و هارون فرقان داديم و كتابشان براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است.
هارون در تمام عرصههاى دعوت موسى، يار وفادار و همكار هميشگى اوست، بهطورىكه گاهى موسى در تضرع به درگاه خدا مىگويد:
رَبِّ إِنِّى لا أَمْلِكُ إِلّا نَفْسِى وَأَخِى...
كه اين بيانگر عمق ارتباط و همبستگى ميان آندو است. اما اين تمام تلاش تبليغى هارون نيست، او در هنگام غيبت موسى نيز مصرانه بر حفظ تفكر توحيدى و يكتاپرستى مردم پاى مىفشرد و به شدت با گوساله پرستى بنىاسرائيل در مىافتد، بهگونهاى خطر جانى او را تهديد مىكند.
زمانى كه موسى از ميقات بازگشت و از مشاهده انحراف و بت پرستى مردم برآشفت و حتى از شدت خشم، محاسن برادرش را كشيد، هارون با متانت و خير خواهى گفت:
قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ القَوْمَ اسْتَضْعَفُونِى وَكادُوا يَقْتُلُونَنِى فَلا تُشْمِتْ بِىَ الأَعْداءَ وَلاتَجْعَلْنِى مَعَ القَوْمِ الظّالِمِينَ؛(14)