مكن و مرا در شمار ستمكاران قرار مده.در جاى ديگر، گفتار نغز او در مواجهه با شرك، گزارش شده است؛وَلَقَدْ قالَ لَهُمْ هرُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ
الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِى وَأَطِيعُوا أَمْرِى؛(15)و در حقيقت هارون قبلاً به آنان گفته بود: اى قوم من، شما به وسيله اين گوساله مورد آزمايش قرار
گرفتهايد، و پروردگار شما خداى رحمان است، پس مرا پيروى كنيد و فرمان مرا پذيرا باشيد.
2 . پيشگيرى از تفرقه
بنىاسرائيل پس از ساليان دراز خوارى و استضعاف، با همت و رشادت موسى و هارون به دوران رهايى،استقلال و شكوفايى رسيده بود. در اين شرايط آفت تفرقه مىتوانست بيشترين زيان را به اين نهضت الهى
وارد سازد. هارون دربرابر اين آفت ويرانگر با نگرانى و حساسيت ويژه مىايستد. بدين جهت، هنگامى كه
موسى با پرسشها و عتابهاى پىدرپى از او درباره انحراف جديد بنىاسرائيل و تسليم شدن دربرابر
توطئه سامرى بتساز و شركآفرين توضيح مىخواهد و از او به تندى استفسار مىنمايد، هارون، در
پاسخ، به عنوان عذر اصلى و يا يكى از عذرهاى خود، خوف از تفرقه را مطرح مىسازد؛قالَ يَابْنَ اُمَّ لاتَأْخُذْ بِلِحْيَتِى وَلابِرَأْسِى إِنِّى خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ
فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِىإِسْرائِيلَ وَلَمْتَرْقُبْ قَوْلِى؛(16)گفت: اى پسر مادرم، نه ريش مرا بگير و نه موى سرم را، من ترسيدم بگويى ميان بنىاسرائيل تفرقه
انداختى و سخنم را مراعات نكردى.از اين جملات بر مىآيد كه هارون به دليل فوق از مبارزه قهر آميز و درگيرى با بتگرايان خوددارى
كرده تا وحدت اجتماع مصون بماند؛عذر هارون در حضور موسى اين بود كه اگر با آنان درگير مىشد، بنىاسرائيل بهدودسته تقسيم شده و
دچار تفرقه مىگشتند. عذر ديگر اين كه او در موضع ضعف بوده و هواداران سامرى حتى قصد جان او را
كردهاند، پس ترجيح دادهاست كه امر را بهبازگشت موسى واگذارد تا بر اساس فرمان او عمل كند.(17)