اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان

مصطفی عباسی مقدم

نسخه متنی -صفحه : 429/ 330
نمايش فراداده

2 . خدا محورى و شكرگزارى دائم

چنان كه گفتيم، روحيه سپاس، شكر و حمد الهى در جان سليمان به‏گونه‏اى جاى گرفته‏بود كه هيچ عاملى نمى‏توانست او را از ياد حق و شكر نعمت‏هايش غافل گرداند.

مسلماً اين خدا محورى و شكر هميشگى دربرابر منعم باعث مزيد نعمت و قدرتش گرديده‏بود:

وَلَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَسُلَيْمانَ عِلْماً وَقالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى‏ كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِينَ؛(6)

و به راستى به داود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان با ايمانش برترى داده است.

- چون سليمان، سخن مورچه را شنيد كه مراقب باشيد گام‏هاى سليمان و سربازانش شما را نابود نكند، به ياد خدا و فضل بيكرانش افتاد و از خداوند ظرفيت بيشتر سپاسگزارى مسألت كرد؛

گفت: پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى سپاس بگذارم و به كار شايسته‏اى كه آن را مى‏پسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايسته‏ات وارد كن.(7)

اينچنين، زمانى كه همه اسباب قدرت و مكنت در دست اوست به‏جاى غرور قدرت، از خدا توان سپاسگزارى، عمل صالح و ورود به جرگه صالحان را درخواست مى‏كند.

- هنگامى كه تخت بلقيس را به قدرت خداداد عالمى خدا شناس نزد خود ديد، اين‏گونه خدا را ياد كرد:

فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى لِيَبْلُوَنِى أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّى غَنِىٌّ كَرِيمٌ؛(8)

پس چون سليمان، آن تخت را نزد خود مستقر ديد، گفت:

اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى‏كنم. هر كس سپاس‏گزارد تنها به سودخويش سپاس مى‏گزارد و هر كس ناسپاسى مى‏كند، بى‏گمان پروردگارم بى‏نياز و كريم است.

- و نيز دربرابر نعمت دانستن زبان پرندگان گفت:

يا أَيُّها النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينا مِنْ كُلِّ شَى‏ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الفَضْلُ المُبِينُ؛(9)

اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافته‏ايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.

- و سرانجام اين كه چون قوم سبا، به‏جاى تسليم شدن دربرابر نداى حق، به نيت تطميع هدايايى برايش ارسال كردند، با ياد خدا از فريب و تطميع گريخت و گفت:

أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ فَما آتانِىَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمّا آتاكُمْ؛(10)

آيا مرا به مالى كمك مى‏دهيد؟ آنچه خدا به من عطا كرده، بهتر است از آنچه به شما داده‏است.