3 . استفاده از فرصتها جهت تبليغ
چون مأموريت اساسى انبيا، ارشاد آدميان به خداجويى و توحيد و مكارم اخلاقى است، هر فرصتى را در اينزمينه غنيمت مىشمرند. سليمان به مجرد اطلاع از قوم سبا و ملكه آن، بانوشتن نامه دعوت و گسيل داشتن
پيك تبليغى كار دعوت را آغاز كرد؛إِذهَبْ بِكِتابِى هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ماذا
يَرْجِعُونَ؛(11)اين نامه مرا ببر و به سوى آنها بيفكن، آنگاه از ايشان روى برتاب، پس ببين چه پاسخ مىدهند.شايد دستور به انداختن نامه در ميان آنان بدين منظور بوده كه جاى كتمان و پردهپوشى نباشد. از
اطمينان ملكه به نامه نيز روشن مىگردد كه پيام دعوت به شكل صحيح و دقيق به او رسيده و احتمال جعل به
كلى منتفى بوده است.همچنين زمانى كه با نيرويى اعجاز آميز، ملكه و تخت او را حاضر مىكنند، سليمان فرصت را براى القاى
پيام توحيد مناسب ديده مىگويد: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّى (اين از فضل و كرم خداى من است) اين معرفى خدا
در شرايطى كه مخاطبان پذيراى دعوتند، نوعى شيوه تبليغى بهشمار مىرود.
4 . زمينهسازى دعوت با ارائه قدرت الهى
گاهى فرصتها براى دعوت مؤثر به صورت اتفاقى حادث مىشوند و گاهى مبلّغ براى توفيق بيشتر دعوت،ناگزيراست زمينهها و فرصتهاى مناسب را به وجود آورد. سليمان، علاوه بر بهرهبردارى بهجا از
فرصتها، همواره در صدد ايجاد زمينههايى براى گسترش دعوت بود، از جمله اين كه براى نزديك ساختن
مخاطب به پذيرش توحيد، جلوهاى از قدرت خدا را به صورت حاضر كردن تخت پادشاهى بلقيس نشان مىدهد و
از اين رهگذر بهميزان خرد و درايت او نيز پى مىبرد. در چنين موقعيت حساب شدهاى مقاومت دربرابر
تفكر توحيدى بسيار دشوار است، ازاينرو ملكه پس از اين زمينهسازىها در مسير قبول دعوت قرار
گرفت.