در دعوت هيچ پيامبر الهى، از جهل و غفلت و عوامفريبى اثرى نيست و هر چه هست بر پايه آگاهى و بصيرت باطنى بنا شده است. اگر زرمداران و زورمندان عالم براى باقى ماندن بيشتر بر مسند دنيوى به جهل و غفلت و فريب مردم تكيه مىكنند، در مرام انبيا، بالعكس، جزآگاهى و علم و بصيرت مطلوب نمىباشد و گرايشى كه مستند به شناخت و معرفت دل نباشد، پوچ و متزلزل شمرده مىشود. تاريخ اسلام مملو از رشادتها و جان نثارىهاى كسانى است كه آگاهانه اسلام را پذيرفته و در راه آن تن به خطر دادهاند و تا سر حد جان بر آن پاى فشردهاند.
از اين روست كه پيامبر طريقه و استراتژى خود و پيروانش را در دعوت آگاهانه به سوى خدا خلاصه مىكند:
قُلْ هذِهِ سَبِيلِى أَدْعُوا إِلىَ اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِى؛(21)
بگو: اين است راه من، كه من و هر كس پيروىام كرد، با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم، در اين محور، شيوههاى عملى و جزئى از اين قرارند:
محور دوم دعوت پيامبر اسلام بر پايههاى زير استوار است:
گفتارها و حتى برخى كردارهاى نبى گرامى اسلام در طول زندگى پرحادثهاش مشتمل بر استدلالهاى متين و برهانهاى فطرت پسند است. پيامبر با اين استدلالها آهنگ متزلزل ساختن ساختار پوچ عقايد مشركان را داشته و از طريق بيدار كردن فطرت پاك آدمى، سعى در آمادگى او براى پذيرش حقيقت مىنمايد؛ گاهى وجود خداوند را براى خلقت آسمان و زمين غير قابل ترديد مىشمرد:
أَفِى اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّمواتِ وَالأَرضِ؛(22)
آيا در وجود خدايى كه آفريننده آسمانها و زمين است ترديدى وجود دارد؟!
و گاهى خدايان دروغين را از آفرينش مگسى عاجز مىداند:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ؛(23)
كسانى را كه جز خدا مىخوانيد حتى مگسى نمىآفرينند، هرچند براى آن اجتماعكنند. و گاهى وجود خدايان متعدد را مايه تباهى هستى مىشمرد، در حالى كه نظام آسمان و زمين بس استوار و متقن است.
لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلّا اللَّهُ لَفَسَدَتا؛(24)
اگر در آسمانها و زمين خدايانى جز الله بودند جهان به تباهى كشيده مىشد.