فراخواندن يكايك افراد مستعد و اسلام آوردن عدهاى از اصحاب، پس از نزول آيه (2) از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
پس از نزول وحى، رسولخدا(ص) سيزده سال در مكه بماند كه سه سال آن با دعوت محتاطانه و پنهانى گذشت و او آشكارا تبليغ نمىكرد تا آن كه خداوند فرمان علنى دعوت را فرمود پس پيامبر دعوت خود آشكارا ادامه داد.(3)
نيز به روايت طبرى، حضرت رسول از ابتداى نبوت تا سه سال به طور نهانى دعوت مىكرده است، تا آن كه مأمور به اظهار دعوت شد و آيه (4) و آيه (5) فرود آمدند.(6)
درباره فلسفه اين شيوه تبليغى، نويسنده فروغ ابديت مىنويسد:
افراد پخته و عاقل و دانا، همواره در راه نيل به مقاصد خود از همين طريق وارد مىشدند و رهبر عالى قدر اسلام از همين اصل مسلم استفاده نمود و سه سال تمام، بدون شتابزدگى در تبليغ آيين خود مىكوشيد و هر كس را كه از نظر فكر و استعداد، شايسته و آماده مىديد، كيش خود را به او عرضه مىداشت... در ظرف اين سه سال ابداً دست به دعوت عمومى نزد و فقط با افراد، تماسهاى خصوصى برقرار مىكرد.(7)
از جمله نتايج اتخاذ اين شيوه اين بود كه (8):
در اين مرحله كه ميان مرحله دعوت مخفى آشكار واقع گرديد و مدت آن كوتاهتر از دو مرحله ديگر بود، پيامبر(ص) سعى در تشكيل نخستين صف ايمانى و خط دفاعى در مقابل دشمنىهاى روزافزون مشركان لجوج داشت.
در اين مرحله، پيامبر با يارى جستن از تعلقات قبيلهاى خويشانش، سعى در جلب حمايت آنان نمود. هرچند اتخاذ اين شيوه در باره خويشاوندان پيامبر توفيق كامل نيافت و تنها دو عضو از آنان به او گرويدند (خديجه و على)، اما اين از اهميت اين شيوه نمىكاهد، بهويژه اين كه در دعوت پيامبران ديگر نيز به كار رفته و موفقيت آميز بوده است. بههرحال تلاشى براى تشكيل هسته مركزى دعوت با حضور گروهى است كه علاوه بر قرابت ايمانى، تعلق نسبى و خونى نيز با صاحب دعوت دارند.