اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان

مصطفی عباسی مقدم

نسخه متنی -صفحه : 429/ 97
نمايش فراداده

3 . ارتباط صميمى با همگان

رفتار پيامبر با مردم، اعم از مؤمن و كافر از موضع شفقت و مهرورزى و دوستى خالصانه بود. او مشركان را به مثابه بيمارانى مى‏نگريست كه نيازمند پرستارى دلسوز براى معالجه و مداوايند؛ طبيبى كه دردشان بشناسد و مرهمى بر آن بنهد، در نظر او مؤمنان نيز همواره محتاج مراقبت حكيمانه به منظور رشد ايمان و سلوكشان مى‏باشند.

بدين جهت، پيامبر در صدد ايجاد ارتباط صميمى و طرح دوستى خالصانه باآنان بود؛ شفقت بر منحرفان در جهت نرم كردن دل و آماده كردن آنان براى پذيرش دعوت و دوستى عميق بامؤمنان با هدف تخلّق بيش از پيش آنان به فضايل اعتقادى و اخلاقى.

ترديدى نيست كه اين شيوه مبتنى بر اصولى پذيرفته شده در روان‏شناسى و علم تربيت است. هرگاه دل انسان به صاحب عقيده و مرامى مايل گشت و الفت و تعلّق باطنى ميان آن دو برقرار شد، پذيرش عقيده به آسانى صورت مى‏گيرد، برخلاف آن كه ميان دو طرف، نفرت و شقاق باشد.

نمونه ارتباط صميمى با مشركان را در داستان عدّاس، غلام شيبه و عتبه شاهديم؛ وقتى‏پيامبر از اسلام آوردن قبيله ثقيف نااميد شد و به حال نوميدى به خدا پناه آورد و عتبه‏وشيبه او را ديدند و به غلام نصرانى خود، عدّاس گفتند كه از او پذيرايى كند. مطابق نقل ابن‏هشام:

عدّاس چنان كرد و طبقى از انگور پيش رسول‏خدا آورد. پيامبر چون بر آن خوردنى دست گذاشت، بسم‏الله گفت.

عدّاس نگاهى به پيامبر كرد و گفت: به خدا سوگند؛ كسى در اين سرزمين چنين كلامى نمى‏گويد.

پيامبر(ص) فرمود: (40) روايت زير در كيفيت برقرارى ارتباط صميمى مؤمنان با پيامبر بس گوياست:

از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمود: رسول‏خدا نگاه‏هاى خود را به تساوى ميان اطرافيان تقسيم مى‏كرد.

او هيچ‏گاه پاى خود را پيش يارانش دراز نكرد و چون مردى از اصحاب با او مصافحه مى‏نمود، پيامبر قبل از او دستش را عقب نمى‏كشيد. و چون به اين موضوع پى بردند، هنگام مصافحه، دستش را كمى مايل مى‏كرد، پس آن مرد، دستش را كنار مى‏كشيد.(41)