طلب مي کند؛ در حالي که اين چنين نيست؛ زيرا حجيت مسائل عقلي، به لحاظ منتهي شدن آن به بديهيات است.
تقريبي ديگر براي عصمت عقل اين است:
1 ـ مقصود از عقل در اين تقريب، نيروي خاص و شأن مخصوص نفس انساني نيست که از تجرّد سهم قابل اعتنايي دارد؛ بلکه منظور خصوص برهان عقلي است که از مقدمات مخصوص به نتيجه معين مي رسد.
2 ـ رابطه بين مقدمات و نتيجه، رابطه مستقيم و ضروري است که نه اختلاف پذير است و نه تخلّف پذير.
3 ـ صراط مستقيم، از زلّت تخلّف، معصوم و از لغزش اختلاف، منزّه است؛ زيرا هيچ گاه با حفظ مبادي مفروض و مقدّمات مخصوص، بدون نتيجه نبوده يا به نتيجه مخالف نتيجه رسمي خود، منتهي نمي شود.
4 ـ عاقل و مبرهن که سالک اين راه است، گاهي مي لغزد و خطا مي کند و گاهي به مقصد مي رسد. بنابراين، مي توان گفت که راه، معصوم است؛ گرچه رونده آن معصوم نيست.
5 ـ وحي الهي و گيرنده آن، معصوم است. از اين رو، پيامبر با ساير افراد صاحب نظر و اهل استدلال، فرق جوهري و روشن خواهد داشت.
آنچه تاکنون گفته شد، اين بود که کتاب و سنت و عقل ناب معصومند؛ اما مجتهداني که از آيات يا سنت و روايات معصومين عليهم السّلام استنباط مي کنند و نيز متفکران عقلي، آنچه را از منبع عقل استنباط مي کنند، گاهي مُصيبند و به حق مي رسند و گاهي مُخـْطِي و به حق نمي رسند؛ وگرنه عقل همانند نقل، جز هدايت چيز ديگر ندارد.
به بيان ديگر، ناقلاني که از علوم نقلي طرفي مي بندند و عاقلاني که از علوم عقلي استنباط مي کنند، دو گروهند؛ گروهي در کَنـْدوکاو خود، به واقع مي رسند و حتي گروهي در کَنـْدوکاو، به واقع نايل نمي شوند؛ يعني آنچه را که مجتهدان در نقل و عقل، با کندوکاو از درون نقل و عقل بيرون مي آورند، گاهي به مقصد مي رسند و گاهي بيراهه مي روند؛ گاهي با استنباط از منابع اثباتي، حقايق صاف نصيب آنان مي شود و گاهي حقايق مشوب عايد آن ها مي گردد؛ مانند آبي که به وسيله مستنبط، آن را از چاه استخراج و آب مستور را مشهود مي کنند که گاهي در اثر مهارت تام و مراعات کامل، آب صاف در اختيار انسان قرار مي گيرد و گاهي در اثر غفلت و ذهول، آب گل آلود و مشوب. کوثر وحي و چشمه سار الهام الهي که هماره منبع جوشش آب زلال است، در تمام زمان و زمين، شفاف و معصوم از تيرگي و مصون از ناصافي است؛ ولي مجتهد و مفسّري که به حضور او مي رود، گاهي در تحصيل معارف، کما ل احتياط و تخصص را به همراه دارد و به آب صاف و رأي صائب مي رسد و زماني نيز در اثر ذهول از برخي شرايط علمي يا عملي، دستاوردي جز آب گل آلود و رأي خطا ندارد.
بنابراين، تصويبِ مطلق باطل است.