د : چون فقط خداوند از حقيقت انسان و ابعاد وجودى و نياز او آگاه است، هيچ كس جز او نميتواند انتظارات او را برآورده سازد و اگر هم بخواهد دراين راه قدمي بردارد، چون معصوم نيست، دچار اشتباه شده، با فراهم كردن زمينه هاى سقوط انسان، موجب محروميت ابدى وى ميشود و سقوط و محروميت ابدى انسان با عنايت و حكمت خداوند سازگار نيست. ازاين رو، خود خداوند برنامه هدايت انسان را تنظيم و آن را به وسيله پيك معصوم وحى، ارسال ميكند تا كتاب منزّه و معصوم الهى را در اختيار انسان قرار دهد و بشر با پيمودن راه و برنامه الهى، مصون از گزند سهو و نسيان و خطا زندگى خود را شكل دهد و به سعادت حقيقى خويش نايل آيد و به مقصد نهايى كه لقاى الهى است، برسد و در پرتو لقاى خداوند از سعادت جاودانه بهره مند گردد.
برهان مزبور كه اجمالاً بيان شد، اثبات ميكند كه بين عمل انسان در زندگى و سعادت ابدى او رابطه برقرار است و چون شؤون زندگى انسان گسترده است، دين هم شؤون مختلف داشته، از برنامه گسترده برخوردار است؛ انسان چون داراى بعد اعتقادى و اخلاقى و حقوقى و فقهى است و در همه اين زمينه ها نيازمند به برنامه ريزى است، دين نيز بايد مشتمل بر همه اين ابعاد باشد و نيازهاى اعتقادى و اخلاقى و فقهى او را تأمين كند و برنامه ريزىهايى در ابعاد مختلف زندگى داشته باشد تا انسان با استفاده از آن ها به سعادت ابدى برسد.
چون جريان وحى و نبوت و اثبات ضرورت رسالت و بيان منافع و فوايد دين، از يك منظر به علوم انسانى برميگردد و علوم انسانى نيز بدون شناخت حقيقت انسان به نصاب كامل تحقيق خود نميرسد و حقيقت انسان نيز اصلى پايدار و جاويد است، براى موجود جاودانه، سعادت جاودانه يا شقاوت دايمي مطرح است.