هدایتگران راه نور

محمد تقی مدرسی

نسخه متنی -صفحه : 30/ 22
نمايش فراداده

فرمود: ما هيچگاه از جنگ اين‏قوم باز نمى‏گرديم و براى پايدارى در جنگ باز از مسلمانان تقاضاى‏بيعت نمود.

مسلمانان نيز براى پيروزى يا شهادت به آن‏حضرت دست‏بيعت دادند.

وقتى گزارش بيعت جديد مسلمانان با پيامبر به قريش داده شد، آنان‏از اين امر وحشت كرده، عده‏اى را براى صلح به نزد او فرستادند.

پيامبرنيز با آنان صلح‏نامه‏اى منعقد كرد كه مهم‏ترين بندهاى آن از اين قرار بود:

1 - آتش بس ميان دو گروه براى مدت دو سال.

2 - هركس به اردوى مسلمانان پناه برد بايد بازگردانده شود ولى اگركسى از مسلمانان به نزد كفار آمد، نبايد تحويل مسلمانان داده شود.

3 - مسلمانان بايد امسال از انجام مناسك منصرف شوند و به جاى آن‏سال آينده به مكّه وارد گردند.

4 - هر دو طرف مى‏توانند پيمان هركس را كه خواستند بپذيرند.

اين سياست صلح‏جويانه و مسالمت‏آميز كه پيامبر آن را دنبال كرد،توانست راههاى بسته پيشرفت و پيروزى را در مقابل آن‏حضرت بگشايد.

زيرا پس از تأمين امنيت و آسايش جبهه داخلى، آنان مى‏توانستند بادنياى خارج )جبهه خارجى( رويارو شوند كه اين امر در گرو انعقاد اين‏پيمان بود.

تا فراسوى جزيرةالعرب: 1 - پس از امضاى اين صلح‏نامه، پيامبر مستقيماً نامه‏هايى به تمام‏رهبران و فرمانروايان دولتهاى همسايه نوشت.

آن‏حضرت نامه‏هايى به‏پادشاه روم، ايران، حبشه و قبط نگاشت.

همچنين نامه‏هايى نيز خطاب‏به فرمانروايان بُصرى‏ و دمشق و حكمران بحرين و دو فرمانرواى عمان‏وحكمران يمامه درباره مسئوليّت رسالت خود و تبليغ آن ارسال داشت.

اين نامه‏هادر نشر دعوت اسلامى و نابودى كفر از تأثير شگرفى‏برخوردار بودند.

برخى از مخاطبان پيامبر، به دعوت وى پاسخ مثبت گفته، اسلام‏آوردند، مانند فرمانرواى حبشه و حكمران بحرين و دو فرمانرواى عمان‏كه البته اين امر براى اسلام فتحى بزرگ به شمار مى‏رفت.

امّا دسته‏اى‏ديگر از اين پادشاهان واُمَرا، دعوت آن‏حضرت را رد كردند امّا همچنان‏حرمت پيامبر را پاس داشتند و او را تأييد نمودند.

همچون پادشاه روم‏وقبط و يمامه.

برخى از آنان نيز نه تنها دعوت آن‏حضرت را قبول نكردندبلكه وى را مورد اهانت قرار دادند، و دعوت او را به تمسخر گرفتند،مانند پادشاه ايران و فرمانروايان بُصرى‏ و دمشق.

2 - در سال بعد پيامبر در رأس يارانش كه با وى در حديبيه حضورداشتند، به عزم عمره به سوى مكّه روانه شد.

كفار ميدان را براى‏آن‏حضرت خالى گذارده و خود از مكّه خارج شده بودند تا مبادا ميان دوطرف برخوردى ايجاد شود.

در واقع اين عمل به منزله اجراى يكى از مفادصلح‏نامه‏اى بود كه در سال گذشته ميان مسلمانان و كفار به امضا رسيده‏بود.

اينك پيامبر پس از هفت سال دورى از مكّه براى نخستين بار به آن‏شهر مقدّس گام نهاد.

پيمان‏شكنى قريش و فتح مكّه‏ پيامبر پس از سه روز اقامت در مكّه به مدينه بازگشت.

پس از اين‏سال كفار قريش، برخى از مفاد صلح‏نامه را زير پا نهادند.

يكى از آن‏موارد، حمله آنان به قبيله "خزاعه" بود.

اين قبيله با پيامبر هم‏پيمان بودولى طبق مفاد صلح‏نامه قريش نمى‏بايست با هم‏پيمانان پيامبر وارد جنگ‏شوند، و بر ضد ايشان به دشمنانشان كمك و يارى دهند.

با حمله قريش‏به قبيله "خزاعه" بر پيامبر روا بود كه با قريشيان به جنگ به پردازد.

آن‏حضرت نيز يارانش را گردآورده به همراه عده‏اى از قبايل مسلمانان كه‏در اطراف مدينه سكونت داشتند به سمت مكّه در حركت شد.