هدایت و ابعاد آن

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 64/ 22
نمايش فراداده

(إِنَّ الَّذِيـنَ يـُجـَادِلُونَ فـِي اَّيـَاتِ اللَّهِ بـِغـَيـْرِ سـُلْطـَانٍ اءَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ اءَلا كِبْرٌ مَا هُم بِبَالِغِيهِ )(117)

كـسـانى كه در آيات خداوند بدون دليلى كه براى آنها آمده باشد ستيزه جويى كنند، در سينه هايشان فقط تكبّر (و غرور) است و هرگز به خواسته خود نخواهند رسيد.

2 ـ كردار ناپسند

اعـمال و رفتار در ساختن شخصيت انسان و تلقى او از جهان خارج و واقعيتها اثر مى گذارد. به هـمـين جهت اعمال انسانى گاهى زمينه ساز هدايت وى مى شود ـ چنانكه در بحث زمينه هاى هدايت به آن اشـاره شـد ـ و گـاهى نيز مانع هدايت يافتن انسان گشته ، سبب مى شود كه شخص نتواند از چلچراغ هدايت كه در سر راه او قرار مى گيرد بهره ببرد. برخى از آن كردارها بدين قرار است :

الف ـ تـقـليـد كوركورانه : پيروى از ديگران بدون داشتن حجّت عقلى يا شرعى انسان را دچار چـنـان جـمـودى مـى گـردانـد كـه ديـگـر نـمـى تـوانـد تـرك عـادت كـنـد و از رفـتـار و اعمال گذشتگان دست بكشد و هدايت شود.

قرآن مجيد در اين باره مى فرمايد:

(وَإِذَا قـِيـلَ لَهـُمْ تـَعَالَوْا إِلَى مَا اءَنْزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ اَّبَاءَنَا اءَوَلَوْ كَانَ اَّبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ)(118)

و هـنـگـامـى كـه بـه آنـهـا گـفـتـه شـود. بـه سـوى آنـچـه خـدا نازل كرده و به سوى پيامبر بياييد، مى گويند آنچه از پدران خود يافته ايم ، ما را بس است ! گر چه پدران آنها چيزى نمى دانستند و هدايت نيافته بودند؟!

مـترفان و مرفهان بى درد به طور معمول با چنين حربه اى در برابر پيامبران ايستادگى مى كردند؛ در آيه اى ديگر مى خوانيم :

(وَكَذلِكَ مَا اءَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِن نَذِيرٍ إِلا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا اَّبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى اَّثَارِهِم مُقْتَدُونَ(119)

و ايـن گـونـه در هـيچ شهر و ديارى پيش از تو بيم دهنده اى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مست و مغرور آن گفتند: ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مى كنيم .

در زمـان ما نيز كه به عصر علم و آگاهى و تمدن شهرت يافته ، اكثر قريب به اتفاق بظاهر مـتـمـدن هـا گـرفـتـار حـجـاب تـقـليـد كـوركـورانـه انـد و بـه هـمـيـن دليـل اسـت كـه از نـور هـدايـت الهـى بـرخـوردار نـشـده و عـقـايـد خـرافـى و اعـمـال نـادرست و موضع گيرى در برابر هر دعوت حق شعار عملى آنان است ؛ در صورتى كه هـمـيـن گـروه بـا بـه راه افـتـادن هـر مـُد و هـر صـداى تـازه بـدون تـفـحـص و درك حـقـيـقـت بـه دنبال آن به راه مى افتند و از آن تبعيت مى كنند.

ب ـ پـيـروى از ظـن و گـمان : اگر كسى در پى علم و قطع باشد تا به هدايت صحيح و حقيقى نـرسـد دلش آرام نـمـى گـيـرد و بـه جـسـتـجـوى حـق ادامـه مـى دهـد. امـّا اگـر كـسـى بـه سـر مـنـزل يقين نرسد و در بين راه بدون داشتن يقين به اعتقادى تكيه كند و آن را بپذيرد، قطعاً به گـمـان تـكـيـه كـرده و گـمـان ، انـسـان را بـه حـق نـمـى رسـانـد: (اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً)(120)

قـرآن مـجـيـد بـه صـراحـت تـمـام ، در تـوبـيـخ مـشـركـان كـه بـه پـنـدارهـاى بـاطـل دل خوش كرده اند، بيان مى دارد كه اينان از ظن و گمان خويش تبعيت مى كنند نه از علم و يقين .(121)

اگـر مـشـركـان از اعـتـقـاد صـحـيـح بـه مـبـداء و مـعـاد دور مـانـده انـد بـه دليل تبعيت از ظن و گمانشان است . اين حقيقت طى دو آيه چنين آمده است :

(وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِين كَفَرُوا ...)(122)

ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم ؛ اين گمان كافران است ...

(وَقَالُوا مَا هِيَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا الا