بیشترلیست موضوعات هدايت و ابعاد آن قرآن ، كتاب هدايت ابعاد هدايت قرآن هدايت تكوينى و تشريعى هدايت تشريعى ضرورت هدايت تشريعى غايت هدايت نقش انسان در هدايت و ضلالت خود 1- هدايت تكوينى عام 2- هدايت تشريعى 3- هدايت تكوينى خاص يا هدايت پاداشى زمينه ها و موانع هدايت عوامل و زمينه هاى هدايت موانع هدايت هدايتگران و گمراه كنندگان هدايتگران عقل ، هدايتگر درونى پيامبران ، هدايتگران برونى هدايتگرى امامان معصوم (ع ) عالمان هدايتگر گمراه كنندگان نفس اماره ، گمراه كننده درونى گمراه كنندگان برونى روش هاى گمراهگرى شيطان هدايت يافتگان و گمراهان خصوصيات هدايت يافتگان گمراهان روش هاى قرآن در هدايت انسان ويژگى هاى داستانهاى قرآنى تمثيل نمونه هايى از مَثَل هاى قرآنى بشارت و انذار الگو دهى موعظه و نصيحت اقامه براهين عقلى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
(آنـهـا گـفـتـنـد: قـلب هـاى مـا نـسـبـت به آنچه ما را به آن دعوت مى كنى در پوشش هايى قرار گـرفـتـه و در گـوش هـاى مـا سـنـگـيـنـى اسـت ، و مـيان ما و تو حجابى وجود دارد، پس تو به دنبال عمل خود باش ما هم براى خود عمل مى كنيم !(109)شيطان نيز به جهت پافشارى بر فهم نادرست و استكبار خويش از هدايت محروم ماند و سپس به اغواى ديگران پرداخت . امام على (ع ) با توجه به همين خصيصه شيطان ، او را پيشواى متعصبان ناميده است .(110)تـاريـخ قـوم نـوح نـشـان مـى دهـد، تـعـصـب و لجـاجـت مانع هدايت آنان بوده است . آنان بر اثر پافشارى خوددر كفر و لجاجت در نپذيرفتن دلايل و معجزات حضرت نوح (ع ) كارشان به جايى رسـيـد كـه آن حـضـرت از هـدايـتـشـان قـطـع امـيـد كـرد و آنـان را نـفـريـن نـمـود و در تـعـليـل نفرين خود بيان داشت كه اگر اين قوم بمانند، فرزند مؤ منى از آنها به وجود نخواهد آمد(111) و اين چيزى جز محصول تعصب و عنادشان نبود.امـام عـلى (ع ) در تـوضـيـحـى پـيـرامـون جـنـگ صـفـيـن ، لجـاجـت در راه باطل را عامل بسته شدن راه هدايت بر افراد دانسته و مى فرمايد:(وَ مـَنْ لَجَّ وَ تـَمـادى فـَهـُوَ الرّاكـِسُ الَّذى رانـَاللّهُ عـَلى قـَلْبـِهِ وَ ص ارَتْ د ائِرةُ السَّوْءِ عَل ى رَاءْسِهِ)(112)و هـر كـس لجـاجـت ورزد و بـر گـمـراهـى خـويـش بـاقـى بـمـانـد او بـه حال اوّل خود برگشته (پيمان شكسته ) و خدا دلش را (با پرده غفلت ) پوشانده و پيشآمد بدى دور سر او چرخ مى زند.د ـ كبر و غرور: كبر و غرور نيز از حجاب هايى است كه بين انسان و حق فاصله مى اندازد و نمى گـذارد آن را بـبـيـنـد و بـدان عـمـل كـنـد؛ زيـرا شـخـص مـتـكـبـر، خـود را مـحـور و اصـل قـرار مـى دهـد نـه حـق را، و بـه هـمـين جهت همه چيز را نسبت به منافع خود مى سنجد و چون مـنـافع خود را كه برخاسته از خواسته هاى نفسانى اوست در تضاد با حق مى بيند، آنها را بر مـى گـزيـند و در برابر حق استكبار مى ورزد. در مانع شدن كبر غرور از هدايت به حق تفاوتى نـمـى كـنـد كـه تـكبر در برابر فرامين و اوامر خداوند باشد همچون استكبار شيطان در برابر فرمان خدا كه :( فَسَجَدَ الْمَلاَئِكَةُ كُلُّهُمْ اءَجْمَعُونََ إِلا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ)(113)در آن هنگام همه فرشتگان سجده كردند، جز ابليس كه تكبر ورزيد و از كافران شد!و يـا اسـتـكـبـار در بـرابـر هـدايـتـگـران ، نـظير پيامبران الهى باشد، چنانكه قرآن مجيد سيره مخالفان انبيا را چنين نقل مى كند:(اءَفـَكـُلَّمـَا جـَاءَكـُمْ رَسـُولٌ بـِمـَا لاَ تـَهـْوَى اءَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ)(114)آيـا چـنـيـن نـيـست كه هر زمان ، پيامبرى چيزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تكبّر كـرديـد، پـس عـده اى را تـكـذيـب كـرده و جـمـعـى را بـه قتل رسانديد؟!ايـن مـستكبران هرگاه پيامبرى به سويشان مبعوث مى شد، دست به بهانه جويى مى زدند و مى گـفـتـنـد آيـا از بـشرى چون خودمان تبعيت كنيم ؟ و يا درخواست هاى جاهلانه ديگرى را مطرح مى كردند:(و كـسـانـى كـه امـيـدى بـه ديـدار مـا نـدارنـد گـفـتـنـد: چـرا فـرشـتـگـان بـر مـا نـازل نـشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى بينيم ؟ آنها درباره خود تكبرّ ورزيدند و طغيان بزرگى كردند!(115)اينان همچنين موقعيت اقتصادى و اجتماعى خويش را به رخ مؤ منان مى كشيدند و از پذيرش دين خدا سـربـاز مـى زدنـد؛ چنانكه مترفان قوم نوح ، خود را از ديگران بالاتر دانسته و مؤ منان پيرو نـوح را (ارذلون )(افـراد پـسـت ) مـى شـمـردنـد و هـمين را بهانه ايمان نياوردن خود قرار داده بودند:(قَالُوا اءَنُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الاَرْذَلُونَ)(116)گـفـتـند: آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بى ارزش از تو پيروى كرده اند؟!اين گونه مقاومت ها در برابر دعوت حق ، ريشه در صفت مذموم خودبرتربينى آنان دارد: