تمثيل - هدایت و ابعاد آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هدایت و ابعاد آن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(وَلَمَّا بَلَغَ اءَشُدَّهُ اَّتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذلِكَ نَجْزِي الْمُـحْسِنِينَ )(265)

و هنگامى كه به بلوغ وقوّت رسيد، ما حكم و علم را به او داديم و اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم .

هـمـچـنـيـن در داسـتـان يـونـس (ع )و اسـتـغـاثـه او بـه درگـاه الهـى و قبول انابه اش مى فرمايد:

(فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ)(266)

ما دعاى او را اجابت كرديم و از آن اندوه نجاتش داديم واين گونه مؤ منان را نجات مى دهيم .

4- نـقـل داسـتـان هـاى حـقـيقى نه خيالى :

قرآن كريم براى بيدار كردن انسان ها و تنبّه آنان ، ازداستان هاى خقيقى استفاده كرده و به نقل داستان هاى خيالى و رمان هاى بى اساس و تخيّلى نپرداخته و اصولا" اين قصه ها در شاءن كتاب الهى نيست .

بعضى گفته اند: اشكالى ندارد كه قرآن در داستان هاى خود، از داستان هاى معروف بين مردم و يا اهل كتاب استفاده كرده باشد، هر چند اطمينانى به صحت آنها نباشد، و يا آن داستان ها افسانه هاى خيالى باشند، مانند داستان موسى و همسفرش ‍ يوشع بن نون و داستان مردن هزاران نفر از مـردمـى كـه از تـرس مرگ خانه و ديار خود را ترك كرده بودند و سپس زنده شدن آنها و نظير اين داستان ها.(267)

علامه طباطبايى (ره )، پس از نقل سخن فوق در ردّ آن مى نويسد :

ايـن سـخـن خـود خـطـاى بـزرگـى است ، زيرا مساءله داستان نويسى و فنون آن كه در جاى خود صحيح نيز هست ، هيچ ربطى به قرآن كريم ندارد. زيرا قرآن كتاب تاريخ و رمّان نيست بلكه كتاب عزيزى است كه نه در خود آن باطلى هست و نه دست دسيسه بازان مى تواند باطلى را در آن راه دهد. اين خود قرآن است كه خود را در آيات زيادى چنين توصيف مى كند: (قرآن جز حق نمى گـويـد.) و (بـعـد از حـق چـيـزى جـز گـمـراهـى نـيـسـت ) و... بـا ايـن حـال چـگـونـه يـك دانـشـمند كنجكاو، به خود اجازه مى دهد كه بگويد: قرآن به منظور هدايت ، از راءى باطل و داستان هاى دروغين و خرافات و تخيلات نيز استفاده كرده است ؟(268)

5- پـرهيز از بدآموزى :

بسيارى از داستان ها با وجود داشتن مطالب مفيد و آموزنده ، به گونه اى نـقـل مـى شـونـد كـه جـنـبـه هاى بدآموزى نيز دارند، همانند داستانى كه به خاطر نشان دادن پـايـان بـد و نـافـرجـام دزدى و فـساد و مانند آن به رشته تحريرى در مى آيد؛ و بگونه اى ناخودآگاه ، راه هاى دزدى و فساد را به خواننده خود القا مى كند. اين بدآموزى ها در داستان ها و رمـان هـاى عـشـقـى بـيـشـتـر خـودنـمـايـى مـى كـنـد. ولى قـرآن داسـتـان هـا را بـه نـوعـى نـقـل مـى كـنـد كـه هـيچ گونه اثر بدآموزى در آن وجود ندارد. نمونه اى براى اين ادعا، داستان حـضـرت يـوسـف (ع )اسـت . در بخشى از اين داستان به ماجراى عشق زليخا اشاره شده و صحنه ماجرا منعكس مى گردد. ولى هرگز كوچك ترين بدآموزى و انحراف در خواننده ايجاد نمى كند.

تمثيل

از ديـگـر روش هـاى قـرآن كـريـم بـراى تـربـيـت انـسـان هـا، (مثل زدن ) است . راغب اصفهانى در مورد معناى مثال مى نويسد :

مثل زدن يعنى در مورد يكى از دو چيز كه به همديگر شباهت دارند، مطلبى بگويى به اين قصد كه مشابه آن مطلب در مورد ديگرى تصوير و تبيين شود.(269)

مثال ، حقايقى را كه از دسترس افكار عموم دور است به ذهن نزديك ساخته و در آستانه حس قرار مـى دهـد و در حـقـيـقـت راه فـهـمـيـدن مـطـالب را آسـان مـى كـنـد. گـاهـى يـك مـثـل در عـيـن كـوتـاهـى مـا را از آوردن اسـتـدلال هـاى طـولانـى بـى نـيـاز مـى كند. علاوه بر آن ، مـثـل ـ بـر خـلاف بـرهان كه بيشتر براى دانشمندان مفيد است ـ براى عموم مردم نيز فايده بخش اسـت و هـر كـس در حـد فـهـم خـود از آن اسـتـفـاده مـى كـنـد. مـَثَل به دليل اينكه معقول را به محسوس تشبيه مى كند و اُنس انسان با محسوسات بيشتر است ، درجـه اطـمـيـنـان انـسـان بـه مـسـائل را بـالا مـى بـرد و حـتـى لجـوجـانـى را كـه بـا اسـتـدلال هـاى عـقـلى قـانـع نـمـى شـونـد، مـجـاب كرده ومجال بهانه گيرى را از آنان سلب مى كند.(270)

قـرآن شـريـف بـا تـوجـه بـه فـوايـد مـَثَل ، در موارد متعددى براى اثبات سخن و يا فهماندن مطالب

/ 64