مـنـظور از اين قسم از هدايت آن است كه پس از رسيدن هدايت تشريعى به بندگان ، گروهى با تـفـكـر و تـاءمـل در آن و بـا شـنـاخـت حـق از بـاطـل بـه آن رو مـى آورنـد و آن را بـا جـان و دل پـذيـرفـتـه و در اجـراى عـمـلى آن مـى كـوشند، اما عده اى ديگر در برابر آن هدايت ايستاده ، مـوضـع گـيـرى مـى كـنـنـد و نـه تـنـهـا خـود عـامـل بـه آن نمى شوند بلكه در برخى موارد از عـمـل ديـگـران نـيز جلوگيرى نموده و مانع اجراى دستورات الهى در بين جامعه مى گردند. سنت قـطـعـى الهـى در اينجا طبق آنچه از آيات كتاب الهى به دست مى آيد اين است كه خداوند به مدد گـروه اول پـرداخـتـه و آنان را در طى مسير هدايت يارى مى كند و به عبارت ديگر بر هدايتشان مـى افـزايـد و ايـن هـمـان هـدايـت تكوينى خاص و يا هدايت پاداشى است . امّا سنّت الهى در مورد گروه دوم اين است كه آنان را به خود واگذاشته تا به سير در راه باطلشان ادامه دهند و از حق بـيـشـتـر فاصله گيرند. اين همان مجازات آنان است كه خود سبب آن شده اند؛ و از اين واگذاشتن آنـان بـه خـودشـان بـه اضـلال تـعـبـيـر شـده و بـه هـمـيـن جـهـت آن را اضـلال كـيـفـرى مـى نـامـند. پس اضلال كيفرى در حقيقت به عدم هدايت پاداشى برگشت مى كند؛ يـعـنـى كـسـانـى كـه لطـف و هـدايـت الهـى در مـرحـله دوم شـامـل حـالشـان نـشـود، خـود بـه خـود در بيابان ضلالت سرگردان مانده و بيش از پيش دچار حـيـرت مى شوند. آياتى نيز كه اضلال را به خداوند سبحان نسبت داده همه ناظر به همين قسم است .در ايـنـجـا بـراى مـطـابـقـت بـحـث بـا آيـات قـرآنـى ، تـعـدادى از آيـاتـى را كـه بـه عـمـل ايـن دو گـروه و در نـتـيـجـه هـدايـت پـاداشـى گـروه اول و اضلال كيفرى گروه دوم اشاره دارد، مى آوريم تا از اين رهگذر نقش خداوند و نقش انسان ها در هدايت و ضلالت بارزتر گردد.خـداى مـتعال در برخى از آيات ، هدايت و ضلالت را به طور مطلق به خود نسبت مى دهد و گويا افـراد خـاصـى را كـه خـودش بـخـواهد براى هدايت شدن انتخاب مى كند و افراد ديگرى را طبق خواست خود گمراه مى سازد :( وَمـَا اءَرْسـَلْنـَا مـِن رَّسـُولٍ إِلا بـِلِسـَانِ قـَوْمـِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ )(66)مـا هـيـچ پـيـامبرى را ، جز به زبان قومش ، نفرستاديم ، تا (حقايق را) براى آنها آشكار سازد، سپس خدا هر كس را بخواهد گمراه ، و هر كس را بخواهد هدايت مى كند، و او توانا و حكيم است .و يا خطاب به پيامبرش مى فرمايد:(لَيْسَ عَلَيْكَ هُديهُمْ وَ لكِنَّ اللّهَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ)(67)هدايت آنها بر تو نيست ، ولى خداوند، هر كه را بخواهد، هدايت مى كند.در حـاليـكـه مـى دانـيـم خـداونـد هـدايت را براى همه مردم خواسته و پيامبرانش را به سوى مردم گسيل داشته و مخاطب كتب آسمانى اش نيز تمامى مردمند، پس قطعا" مراد اين آيات كه هدايت الهى را در مـورد گـروهـى خـاص مـى دانـد نـمى تواند هدايت ابتدايى باشد، بلكه منظور همان هدايت پـاداشـى اسـت كه بخاطر عملكرد برخى از انسان ها نصيب آنان مى شود. آياتى ديگر از قرآن كـه مـفـسّر و مبيّن آيات فوق قرار مى گيرد به اين مطلب تصريح نموده و شرايط ويژه اى را براى دستيابى افراد به هدايت دوم لحاظ كرده است ؛ مثلاً به عنوان يك قانون كلى مى فرمايد:(وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا لَنَهْديَنَّهُمْ سُبُلَنا)(68)و آنها كه در راه ما جهاد كنند، قطعاً به راه هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد.ويا به نقش عامل ايمان در هدايت ثانوى آنها اشاره كرده و مى فرمايد:(يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ اَّمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْاَّخِرَةِ )(69)