هدایت و ابعاد آن

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 64/ 52
نمايش فراداده

(قَدْ كانَتْ لَكُمْ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى اِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ...)(292)

براى شما سرمشق خوبى در (زندگى ) ابراهيم و كسانى كه با او بودند، وجود دارد.

و گـاهـى نيز با بيان داستان پاكدامنى يوسف در صحنه هاى گناه ، شرح درگيرى هاى موسى بـا زورمـداران ، شـرح بـرائت جـويـى ابراهيم از مشركان و... آنان را به عنوان الگوهاى عفت ، مبارزه ، برائت و... مطرح كرده است .

قـرآن عـلاوه بـر بـيان اسوه هاى نيكو، نمونه هايى از انسان هاى منحرف و گمراه را نيز مطرح كـرده و بـا مـحكوم كردن عقايد، اعمال و رفتار آنها، مؤ منان را از همسانى با آنان برحذر داشته اسـت . قـارون نـمـونـه ايـن گـروه اسـت كـه در سـوره قـصـص ، شـرح حال و پندارهاى جاهلانه و مستكبرانه وى مطرح شده است .

موعظه و نصيحت

از ديـگـر روش هـاى مـؤ ثـر در تـربـيت انسان ها، موعظه و نصيحت كردن است . موعظه به معناى بازداشتن و منع كردن كسى از كارى همراه با ترساندن وى است ؛ همچنين گفته شده كه وعظ به مـعـنـاى تـذكـر دادن بـه انـجـام اعـمـال نـيـكـو اسـت ، بـه بـيـانـى كـه دل شنونده را براى پذيرفتن آن تذكر نرم كند.(293)

قـرآن مـجـيـد در آيـات فـراوانـى بـه مـوعـظـه مـردم پـرداخـتـه و بـا بـيـان مثل ها و تحريك عواطف ، مردم را به انجام اعمال نيك ترغيب كرده است . موعظه هاى فراوان درباره رعـايـت تقواى الهى ، عبادت خالصانه ، رعايت حق پدر و مادر، رعايت ضعيفان ، دورى از گناهان بـويـژه دورى از فـحشا، دزدى ، قتل و... همه نمونه هايى از اين مواعظ مى باشند؛ تا جايى كه از قرآن با عنوان موعظه ياد شده است .

(يـَا اءيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ )(294)

اى مـردم ! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است ؛ و درمانى براى آنچه در سينه هاست (درمانى براى دل هاى شما) و هدايت و رحمتى است براى مؤ منان !

عـلامه طباطبايى در تفسير آيه فوق به اين مطلب اشاره كرده اند كه خداى سبحان در اين آيه ، قـرآن را بـا چـهـار وصف موعظه ، شفا، هدايت و رحمت ياد كرده و اگر مجموع اين چهار صفت را در نظر بگيريم خواهيم ديد كه آيه شريفه بيان جامعى است براى همه آثار طيب و نيكوى قرآن كه در نـفـوس مـؤ مـنـيـن تـرسـيم مى شود. ايشان در ادامه بحث ، درباره اولين صفت يعنى موعظه مى نويسد :

آرى ، قـرآن در اوليـن بـرخـوردش بـا مـؤ مـنـيـن آنـان را چـنـيـن درمـى يـابـد كـه در درياى غفلت فرورفته و موج حيرت از هر سو به آنان احاطه يافته و در نتيجه ، باطن آنان را به ظلمت هاى شـك و ريـب تـاريـك سـاخـتـه و دلهـايـشـان را بـه انـواع رذايـل و صـفـات و حـالات خـبيثه بيمار ساخته ، لذا با مواعظ حسنه اندرزشان مى دهد و از خواب غـفـلت بـيـدارشـان مى كند و از هر نيت فاسد و عمل زشت نهيشان نموده ، به سوى خير و سعادت وادارشان مى سازد.(295)

خـداونـد مـتـعـال آنـچـنـان دقـيـق و ظـريـف بـه مـوعـظـه پـرداخـتـه و اصـول و ريـشـه هـاى مـطـالب اخـلاقـى را يـادآور شـده كـه هـر خـوانـنـده اى را بـه تاءمل وا مى دارد. امام على (ع )در توصيف موعظه هاى قرآن مى فرمايد :

(اِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يَعِظْ اَحَداً بِمِثْلِ هذَالْقُرآنِ)(296)

خداوند سبحان هيچ كسى را به (موعظه اى ) مانند اين قرآن موعظه نكرده است .

خـداونـد مـتـعـال عـلاوه بـر مـواعـظـى كـه خود بد آنهاپرداخته ، از زبان ديگران نيز مواعظى را نقل نموده است . مثلاً از زبان لقمان نقل نموده كه فرمود :

(وَإِذْ قـَالَ لُقـْمـَانُ لاِ بـْنـِهِ وَهـُوَ يـَعـِظـُهُ يـَابـُنـَيَّ لاَ تـُشـْرِكْ بـِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظـُلْمٌ عـَظـِيـمـٌ )(297)

(به ياد آور) هنگامى را كه لقمان به فرزندش ـ در حالى كه او راموعظه مى كردـ گفت : پسرم ! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ، ظلم بزرگى است .

روش مـوعـظـه و انـدرز زمـانـى تـاءثـيـر مـى گـذارد كـه عـلاوه بـر عـامـل بودن نصيحت كننده ،