خداوند را شناخته به عبادت و تشكر از او بپردازد، آن هـم عـبـادتى كه مقبول درگاه الهى واقع شود.
درباره جهان آخرت نيز بايد از جزئيات مطلع شود كه بتواند از هم اكنون به فكر برطرف كردن نيازمنديهايش در آن جهان باشد و در حقيقت بـفـهـمـد كه كدام عملش ، نفع او در جهان ديگر را تضمين مى كند و كدام عملش به ضرر او تمام خـواهـد شد. برطرف كردن همه اين حوائج در سايه هدايت تشريعى است كه خداوند براى بشر تـدارك ديـده و تـنـهـا بـا تـوجـه بـه آن ، بـشـر بـه كمال خويش خواهد رسيد.
2 ـ انسان موجودى است اجتماعى كه ادامه حيات او در سايه تعاون و استخدام ديگران به وجود مى آيـد و خـصيصه جلب منافع در افراد سبب به وجود آمدن اختلافات و سپس تشريع قوانين براى رفـع آن اخـتـلافـات شـده اسـت . نـكـتـه قـابـل تـوجـه ايـن اسـت كـه عـقـل بـشر براى رفع اين اختلافات نمى تواند كافى باشد، زيرا اوّلاً هر كس در مقام تشريع قـانـون نـيـز در فـكـر جـلب مـنـافـع بيشتر براى خودش مى باشد و اين خود دامنه اختلافات را گـسـتـرش مـى دهـد؛ ثـانـيـا" مـحـدوده قـضـاوت عـقـل ، مـسـائل كـلى اسـت و عقل نمى تواند قوانين را به طورى تنظيم كند كه در بردارنده همه ابعاد سعادت جهان ديگرش نـيـز بـاشد. تنظيم قوانين اجتماعى به صورت دسته جمعى و با مشورت يكديگر نيز كارساز نـخـواهـد بـود، چـنـان كـه مـا بـا تـوجـه بـه تـغـيـيـر و تبديل قوانين ساخته و پرداخته شده توسط بشر به نقايص آنها پى مى بريم و علاوه بر آن مى بينيم كه اجتماعات بشرى ـ حتى در زمان كنونى كه ادعاى تمدن را دارند ـ با اين قوانين به اجـتـماعات سالم تبديل نشده اند و ظلم و جور در آن به گونه زايدالوصفى خودنمايى مى كند. هـمـه ايـن مـوارد توجه به لزوم آسمانى بودن قوانين ودر نتيجه لزوم هدايت تشريعى بشر در اين بُعد را نيز به ما تذكر مى دهد.
3 ـ انـسـان بـا صـرف تـشـخـيـص كـار خـوب از بـد در بـسـيـارى از مـوارد بـه كـار خـوب مشغول و از كار بد منزجر نمى شود، بلكه در تحريك انسان به كارهاى نيك و منع او از كارهاى زشـت ، عـنـصـر انـذار و تـبـشـيـر و امـر و نـهى نيز ضرورى است و اين موارد نيز همان كار هدايت تشريعى است كه توسط وحى الهى به بشر ابلاغ مى گردد. امام على (ع ) در يكى از بيانات خود به لزوم هدايت تشريعى اشاره فرموده است :
اى مردم ، خداوند تبارك و تعالى زمانى كه خلق را آفريد، اراده فرمود كه آنان بر آداب رفيع و اخـلاق شـريف باشند و دانست كه آنها چنين نمى شوند مگر اينكه آنچه را به نفع و به ضرر آنان است به آنها بشناساند؛ و شناساندن (كامل ) هم جز با امر و نهى صورت نمى گيرد و امر و نـهـى هم جز با وعده و وعيد جمع نمى شود و وعده تنها در سايه ترغيب و تشويق و وعيد فقط با ترساندن محقق مى شود....(45)
پـس خداوند از روى لطفِ خود، نعمت هدايت تشريعى را براى بشر ارزانى داشته و بشر نيز جز در سايه تبعيت از هدايت آن به كمال مقصود خويش نخواهد رسيد.
از تـاءمـل در آيـات شـريف (وَ اَلَّذى خَلَقَ فَسَوّىَ وَ الَّذى قَدَّرَ فَهَدى )(46) كه درباره هـدايت تكوينى است به دست مى آيد كه اين هدايت به سوى همان مقادير اندازه گيرى شده است . يـعـنى اشيا در هدايت تكوينى در راستاى همان مقادير تعيين شده خود حركت مى كنند و از اين مسير نـيـز تـخـلفـى نـمـى نـمـايند. اين حركت چه در بُعد فردى و چه در مجموع عالم خلقت به سوى اجل مسّماى عالم خلقت روان است . زيرا خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد :
(وَ مَا خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الاَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُما اِلا بِالْحَقِّ وَ اَجَلٍ مُسَمّى )(47)
ما آسمان ها و زمين و آنچه را در ميان اين دواست جز بحق و براى سرآمد معينى نيافريديم .
ايـن اجـل مـسـمـّا در آيـات ديـگـر تـوضـيـح داده شـده و مـثـلا" دربـاره رسـيـدن اجل مسمّاى آسمان ها مى فرمايد :
(يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ ...)(48)
در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مى پيچيم .
و در آيه ديگر در مورد آسمان ها و زمين مى فرمايد :
(يَوْمَ تُبَدُّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الاَْرْضِ وَالسَّماوَاتُ ...)(49)