نهضت انتظار و انقلاب اسلامی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 49/ 17
نمايش فراداده

آنـان مـبـعـوث شـد و با ارائه آيات روشن و معجزات صريح ، آنان را از اسارت فـرعـونـيـان نجات داد و از دريا گذراند ولى همين كه بعد از نجات از فرعونيان با قومى بت پـرسـت مـواجه شدند، از موسى تقاضا كردند خدايى نيز براى آنان قرار دهد تا به مانند بت پرستان آنان هم خداى اختصاصى و ديدنى داشته باشند(49) همچنان كه بعد از آن هم به موسى اعلام كردند كه تا خدا را نبينيم ، ايمان نمى آوريم .(50)

هـمـيـن قـوم وقـتى پيامبرشان براى مدت سى روز به ميقات مى رود و به امر خدا مدت ميقات به چهل روز افزايش مى يابد، در همان ده روز غيبت موسى 7، گرفتار يك حركت ارتجاعى مى شوند و عوامل ارتجاع آنان را به جاهليت و بت پرستى بازمى گردانند(51) چرا كه آنان از بـيـنـش عـمـيـق و ايـمـان پـايـدارى بـرخـوردار نيستند تا آنان را حفظ كند و از افتادن در گرداب ارتجاع و حركت قهقرايى بازدارد.

وقـتـى هـم دربـاره گوساله پرستى مورد توبيخ قرار گرفتند اظهار داشتند كه ما به اختيار خـود، گـوسـاله پـرسـت نـشـديم بلكه تحت تاءثير جو و غوغاى ايجاد شده واقع شديم و بى اخـتـيار به سامرى گرويديم و گوساله اش را خداى خود شمرديم بدون اينكه توجه كنيم كه اين گوساله هيچ قدرت ، اراده و توانى ندارد.(52)

2 ـ فرد محورى

در حـاكـمـيـت هـاى طـاغوتى ، توده مردم مقلّد، بى اختيار و عامى بارمى آيند و به شدت از عقايد، بـاورهـا و آداب و رسوم جاهلى پيشينيان پيروى مى كنند و از اين كه علم ، فهم و اطلاع آنها رشد يـابـد، جـلوگـيـرى مـى شـود؛ چـرا كـه بـقـا و دوام طـاغـوت بـه جـاهـل مـانـدن مـردم وابـسـتـه اسـت .

ايـن فـرعون است كه خود را به عنوان (رب اعلا) بر جامعه تحميل كرده و به جاى آنها فكر مى كند، تشخيص مى دهد و تصميم مى گيرد. وقتى هم موسى (ع )مـبـعـوث مـى شود و خداى جهان آفرين را به عنوان يگانه پروردگار جهانيان معرفى مى كند، قيم مآبانه مى گويد:

(...يـَا اءَيُّهـَا الْمـَلاَُ مـَا عـَلِمـْتُ لَكـُم مـِنْ إِلهٍ غـَيـْرِي فـَاءَوْقـِدْ لِي يـَا هـامـَانُ عـَلَى الطِّيـنـِ فَاجْعَل لِي صَرْحاً لَعَلِّي اءَطَّلِعُ إِلَى إِلهِ مُوسَى وَإِنِّي لاََظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ) (قصص : 38)

اى بـزرگـان قـوم ، مـن جـز خـويـشـتن براى شما خدايى نمى شناسم پس اى هامان ، برايم بر گـِل آتـش بـيـفروز و برجى [بلند] برايم بساز شايد به [حالِ] خداى موسى اطلاع يابم و من جدّاً او را از دروغگويان مى پندارم .

ايـن بـيـان قـيـم مآبانه آن هم خطاب به بزرگان قوم ، بهترين نشانه جامعه جاهلى و طاغوتى اسـت .

فـرعـون بـه جـاى مـردم فـكر مى كند، تشخيص مى دهد و تصميم مى گيرد زيرا به آنها باورانده كه آنان نمى توانند به طور مستقل فكر كنند، بفهمند و تصميم بگيرند و بايد پيرو محض باشند و بر گرد محور فرد (فرعون ، پادشاه يا هر نام ديگرى كه خود را قيم و مردم را محجور، سفيه و ناتوان از فهم بداند) بچرخند.

با گذر زمان طولانى ، عموم نيز باور مى كنند كـه نـمى توانند بفهمند، فكر كنند، تشخيص بدهند و تصميم بگيرند و نياز به قيم دارند. در ابـتـداى پـيـروزى نـهـضـت ، رگـه هـايـى از ايـن بـاور غـلط بـه جـامـعـه مـتـحـول شـده ، مـنتقل مى گردد زيرا توده مردم كه نهضت را همراهى مى كنند، هنوز تربيت كافى نشده اند و به رشد و اعتماد شخصيتى لازم دست نيافته اند و خود را باور نكرده اند. تا زمانى كه اين خصوصيت باقى باشد و مردم خود را باور نكرده و به قدرت فهم و تشخيص خود اعتماد نكنند، حتى اگر آن محور پيامبر باشد، خطر به جاى خود باقى است و ممكن است هر آن با از بين رفتن آن محور، شيرازه جامعه متلاشى شود و دوباره به قهقرا بازگردند. جنگ احد نمونه خطر فـرد مـحـورى بـراى جـامـعه اسلامى است به طورى كه با پخش شايعه كشته شدن پيامبر(ص )بـسـيـارى از افـراد سـسـت شـدنـد و حـتى دنبال پيوستن به مشركان