نظام دفاعی اسلام

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 129/ 11
نمايش فراداده

اعلان جنگ

آيا براى رسمى شدن مخاصمات و رسيدن به بار حقوقى جنگ ، اعلان جنگ كافى است ؟

گـروسـيـوس (64) (1583 ـ 1645م .) حـقـوقـدان هـلنـدى و از دانـشـمـنـدن حـقوق بين الملل كلاسيك ، اعلان جنگ را براى رسمى شدن مخاصمات لازم دانسته است . او معتقد است كه جنگ بـايـد هـمـراه بـا اعـلان جنگ باشد. به نظر او، اعلان جنگ نه تنها از حملات ناگهانى و بدون اخـطـار دولتـى عـليـه دولت ديـگـر جلوگيرى مى كند، بلكه باعث مى شود كه جنگ با تصميم صريح و اختيار به وجود آيد..(65)

ايـن نـظـريـه تـوسط ديگر دانشمندان مورد تاءييد قرار گرفته است . از جمله سنت آگوستين ، يـكـى از مـتـغـيـرهـاى جنگ را اعلان رسمى بالاترين مقامات كشور دانسته است و جنگى را كه بى اخطار يا اعلان رسمى باشد، ناعادلانه مى داند..(66)

كـنـوانـسـيـون (67) سـوم لاهـه در سـال 1907 م . در مـادّه يـك خـود تـصـريح دارد كه مـخـاصـمـات نـبـايـد بـدون اخـطـار صـريـح و روشـن ، بـه صـورت اعـلان جـنـگ يـا ضـرب الاجل ، فعليّت يابند..(68)

امّا روش دولت هاى بزرگ به خصوص با نظريه (اعلان جـنـگ ) متفاوت است . و عوامل گوناگونى باعث شده است كه اين قانون نزد آنان بى اهميت تلقى شود.

راه هاى تحقق صلح از ديدگاه نظريه پردازان

1ـ توازن قوا

طرفداران اين نظريه معتقدند كه هرگاه ميان قدرت هاى بزرگ در جهان و قدرت هاى منطقه اى ، از نـظـر قـدرت نـظـامـى تـوازن بـرقـرار شـود، صـلح در روابط بين المللى حاكم خواهد شد. مـورگـنتا چنين عقيده دارد كه از ميان روش ها و راه هاى تحقق صلح تنها راهى كه ضامن صلح بين المللى است ، ايجاد و حفظ نوعى توازن قوا در جهان مى باشد، زيرا تنها، قدرت است كه داراى تـوانـايـى مقابله با قدرت است . پس ، هرگاه در جهان يا در منطقه اى ، توازن قدرت برقرار شود، جنگ و ستيز روى نخواهد داد..(69)

2ـ خلع سلاح عمومى

ايـن نـظـريـه بـر آن اسـت كـه بـايـد تـمـام سـلاح هاى موجود در جهان ، جمع آورى و منهدم شود. گاندى ، از طرفداران اين نظريه است ..(70)

3ـ امنيّت دسته جمعى

جـامـعـه مـلل مـتـّحـد بـا تـاءثـيـرپـذيـرى از جـنـگ جـهـانـى اوّل ، بـر آن شـد تـا بـراى نـظـام (تـوازن قـوا) جـايـگـزيـنـى بـيـابد. از اين رو، ميثاق جامعه مـلل ، برقرارى نوعى نظام امنيّت دسته جمعى را پيشنهاد كرد. توانايى نظام امنيّت دسته جمى براى حفظ صلح ، بر سه فرض زير استوار است :

1ـ نـظـام امـنـيـّت دسـتـه جـمـعـى بـايـد همواره قدرت نظامى كافى ، براى جلوگيرى از متجاوز بالقوّه ، در اختيار داشته باشد.

2ـ مـلّت هـايـى كـه چـنين قدرت مسلّطى را اعمال مى كنند، بايد براى دفاع از وضع موجود داراى منافع مشترك باشند.

3ـ ايـن مـلّت هـا در مـرحـله اوّل ، بـايـد در بـرخـورد، مـنـافـع سـيـاسى خود را فداى دفاع جمعى كنند..(71)

هماهنگى و تبادل نظر بين المللى

بـعـد از جـنـگ جـهـانـى اول بـرخـى چـنـيـن پـنـداشـتـنـد كـه بـه عـلت نـبـودن سـيـسـتـم تبادل نظر بين المللى ، جنگ حادث شده است ، به نظر اينان اگر دولتها در مكانى گرد آيند و بـه تـبـادل نـظـر و رفـع تـبـايـن و تـنـاقـضـات فـكـرى و سـوء تـفـاهـمـات بـپـردازنـد، از احـتـمـال وقـوع جـنـگ كـاسـته مى شود. ميثاق جامعه ملل نيز در راستاى همين باور به وجود آمد تا دولت هـا بـه تـوانـنـد مـشـكـلات خـود را در مـجـمـع مـيـثـاق مـطـرح كـرده ، بـه حـل اخـتـلاف هـاى مـوجـود از راه هـاى مـسـالمـت بپردازند. البته وجود چنين سيستمى كه بعد از جنگ جـهـانـى اول به وجود آمد نتوانست از وقوع جنگ جهانى دوّم جلوگيرى كند. اين عدم كارآيى شايد بـه دليـل ضـعـف هـاى قـانـونـى ، سـاخـتـارى