جنگ و صلح از ديدگاه اسلام - نظام دفاعی اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نظام دفاعی اسلام - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و سـيـاسـى جـامـعـه ملل متحد بود. .(72)

5ـ حاكميت واحد جهانى

طـرفـداران ايـن نـظـريـه مـعتقدند كه براى رسيدن به صلح جهانى ، جهان بايد در تسلّط يك حـاكـميت
قرار گيرد. افراد، مكتب هاى سياسى و اديان الهى اين نظريه را پذيرفته اند. مسيحيت چـشـم بـه آمـدن
حـضـرت مسيح (ع )دوخته است و اسلام طبق آيه شريفه وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ
وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ
بَصِيرٌ(73) حاكميت ديـنـى و الهى را تنها راه نجات بشريت مى داند و پيروانش را به ظهور منجى بشريت و
عدالت گـسـتـر جـهـان ، حـضـرت مـهـدى (عـج )، بـشارت مى دهد. تا در سايه حكومت كريمه اش صلح و
صـمـيـمـيـت و عـدالت بـر گـيتى حاكم گردد. البته آنچه در اين نظر مهمّ است (ماهيت حاكميت واحد
جـهـانـى ) اسـت . چـنـانـچـه حـاكـميت واحد جهانى داراى ماهيتى خشن ، زورگو و ستمگر باشد و حق
مـحـرومـان و مـستضعفان را ناديده بگيرد، ـ همانند حاكميت ماركسيست ها و يا آنچه هيتلر به آن معتقد
بـود ـ در عمل نشان داده است كه قادر نيست در مقابل خشم محرومان و آزادانديشان ، صلح و صفا را در جهان
حاكم كند.

ولى اگـر حـاكـمـيـت واحـد جهانى (عدالت پيشه ) بود، همچنان كه حكومت حضرت مهدى (عج ) چنين است ، اين
حاكميت قادر به برقرارى صلح جهان خواهد بود.

جنگ و صلح از ديدگاه اسلام

گـسـتـرش سريع اسلام در جهان و گرايش ملّت ها به اسلام ، موجب شد تا برخى خاورشناسان مسيحى اين
موفقيّت شگرف را وامدار قدرت شمشير جنگجويان مسلمان بدانند و آن را با رسالت دعـوت بـه تـوحـيـد و
ارزش هاى الهى ناسازگار بپندارند و آنان سعى نموده اند اسلام را دين خـون و شمشير و آئين قهر و غلبه
معرّفى كنند و تصوير خشنى از آن براى جهانيان بنمايانند و با اين شگرد تبليغاتى از روند رو به گسترش
اين دين جهانى بكاهند..(74)

در اين جا مى كوشيم تا با چند دليل ، بطلان اين ادعا را به اثبات برسانيم :

1ـ اعـتـقـاد و گـرايش به يك عقيده و دين ، نوعى گرايش قلبى و درونى است و با اكراه و اجبار
نـاسـازگـار اسـت ، بـر خلاف اعمال ظاهرى و جسمانى كه اكراه پذيرند. بنابر اين ، ممكن است بـتـوان
شـخـصـى را بـر انـجـام كارى مجبور ساخت ، مثلا او را مجبور ساخت كه دروغ بگويد، امّا هرگز نمى توان
او را به گرايش قلبى و پذيرش عقيده اى كه ناخوشايند اوست ، واداشت .

استاد مرتضى مطهرى مى نويسد:

يـك مـلّت را مـى تـوان با زور مطيع كرد، امّا نمى توان با زور، جهش و جنبش و عشق و ايمان در او بـه
وجـود آورد. قـلمـرو زور و زر مـحـدود اسـت . شـاهـكـارهـاى بـشـرى تـنـهـا و تـنـهـا معلول عشق و
ايمان است ..(75)

علاّمه طباطبائى در ذيل آيه 256 سوره بقره مى نويسد:

جـمـله (لا اكراه فى الدّين )، دين اجبارى را نفى مى كند؛ زيرا دين به عنوان مجموعه اى از شناخت هـاى
عـلمـى كـه گـرايـش هـاى عـملى را به دنبال دارد، از سنخ اعتقاد است و اعتقاد و ايمان از امور قـلبـى
انـد كـه اكـراه و اجـبـار در آن نـقـشـى نـدارد؛ زيـرا اكـراه تـنـهـا در اعـمـال ظـاهـرى و
افـعـال بـدنـى تـاءثـيـر مـى گـذارد و امـّا اعـتـقـاد قـلبـى داراى علل ديگرى از سنخ اعتقاد و
ادراك است ..(76)

2ـ انـسـان مـوجودى است مختار و داراى توان انتخاب . خداوند خواسته است كه آنان از روى اختيار راه
سعادت يا شقاوت را برگزينند و پيامبران الهى تنها وظيفه دارند كه دين الهى را به مردم ابـلاغ
كـنـنـد و بـه گوش آنان برسانند، ولى هيچ گاه در پى آن نيستند كه با زور افراد را وادار بـه پـذيرش
دين الهى كنند؛ زيرا دينى ارزشمند است و در روز قيامت موجب پاداش يا عقاب مى گردد كه از روى اختيار
پذيرفته شده باشد.

خـداونـد عـقـيده و عملى را كه از روى اجبار و اكراه باشد ردّ مى كند و بى ارزش مى شمارد؛ چنان كه مى

/ 129