جنگ هاى امام على (ع )
در دوران حـدود پـنـج سـال حـكـومـت امـام عـلى (ع )سـه نـبـرد خـونـيـن رخ داد: جـنـگ جمل (ناكثين )،جنگ صفين (قاسطين ) و جنگ خوارج نهروان (مارقين ) كه هر سه را پيامبر خدا(ص ) پيشگويى كرده بود:(يا عَلِىُّ سَتُقاتِلُ بَعْدِى النّاكِثينَ وَ الْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ).(280)اى عـلى پـس از مـن ، بـا نـاكـثـيـن [پـيـمـان شـكـنان ] و قاسطين [ستمگران ] و مارقين [از حق خارج
شدگان ] خواهى جنگيد.دشـمـنـان اسـلام ، در ايـن جنگ ها، در پى براندازى حكومت ، ستمگرى و از ميان بردن امنيّت جامعه
بودند. ولى اميرمؤ منان (ع )، احياى دين ، اصلاح امّت و امنيت جامعه را در جنگ ها پى مى جست .(وَ لاَالِْتـمـاسَ شـَىْءٍ مـِنـْفـُضـُولِ الْحـُطـامِ، وَلكِنْ لِنَرُدُّ الْمَعالِمَ مِنْ
دينِكَ وَ نُظْهِرَ الاِْصْلاحَ فى بَلادِكَ فَيَاءْمَنُالْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ وَ
تُقامُ الْمُعطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ.).(281)امام على (ع )در مناجاتى ، هدف هاى خويش از جنگ را به بيان مى آورد:خدايا هدف ما از جنگ ، سلطنت و دنياطلبى نيست ، بلكه استوارى دين تو است و اصلاح شهرهايت ، تـا
بـنـدگـان سـتـمديده به امنيت رسند و حدود و قوانين ات كه به كنارشان نهاده اند، به ميان ايد.مـوضـع امـام عـلى (ع )در بـرابر دشمنانش صريح و قاطع بود. آن حضرت ، بسيار كوشيد تا مخالف و گمراه
هدايت شوند و به حق بازگردند، ولى تلاش هايش ثمرى نبخشيد؛ چنان كه مى فرمايد:(وَ لَقـَدْ ضـَرَبـْتُ اَنـْفَ هـذَاالاَْمْرَ وَ عَيْنَهُ وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ
فَلَمْ اَرَ لى فيهِ اِلا الْقِتالَ اَوِ الْكُفْرِ بِما جاءَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ)
مـن در ايـن بـاره تـحقيق كردم و همه جهات آن را زير و رو نمودم و جز جنگ راهى نيافتم ، مگر اين كه به
رسالت پيامبر اسلام (ص ) كفر بورزم ..(282)همچنين مى فرمايد:(اِنـّى وَاللّهِ لَوْ لَقـَيـْتـُهـُمْ واحـِدا وَ هـُمْ طِلاعُ الاَْرْضِ كُلِّها ما بالَيْتُ
وَ لاَ اسْتَوْحَشْتُ، وَ اِنّى مِنْ ضَلاْلِهِمُ الَّذى هُمْ فيهِ وَ الْهُدَى الَّذى اَنَا
عَلَيْهِ لَعَلى بَصيرَةٍ مِنْ نَفْسى وَ يَقينٍ مِنْ رَبّى )
بـه خـدا سـوگند اگر به تنهايى با آنان روبه رو شوم ، در حالى كه زمين را پر كرده اند، باكى نخواهم
داشت و به دل هراسى راه ندهم ، زيرا در گمراهى دشمنانم و موضع حق خويش در آگاهى كامل ام و به خدا يقين
دارم ..(283)نيز مى فرمايد:(وَاللّهِ لا اَكـُونُ كـَالضَّبـُعِ: تـَنـامُ عـَلى طـُولِ اللَّدْمِ، حـَتـّى يـَصـِلَ
اِلَيْها طالِبُها، وَ يَخْتَلِها راصـِدُهـا، وَلكـِنـّى اَضـْرِبُ بـِالْمـُقـْبـِلِ اِلَى
الْحـَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَ بِالسّامِعِ الْمُطيعِ الْعاصِى الْمُريبَ اَبَداً حَتّى
يَاءْتى عَلَىَّ يَوْمى .).(284)مـن چون كفتار نيستم كه با ضرباتى نرم بر درِ خانه اش به خواب رود و ناگهان دستگيرش كـنـنـد، بـا
شـمـشـيـر حـق طـلبـان ، كـار آنـان را كه به حق پشت كرده اند، خواهم ساخت و با كمك فرمانبرداران ،
باطل گرايان را براى هميشه از روى زمين برخواهم داشت تا وقتى در حيات هستم .
جنگ جمل (ناكثين )
نـاكـثـيـن ، نـخـسـتـيـن جـنـگ را عـليـه امـام (ع )بـه راه انـداخـتـنـد. علل جنگ جمل عبارت بودنداز:1ـ زبـيـر و طـلحـه ، دو صحابى رسول خدا (ص )، در انديشه رسيدن به مقام و دنيا بودند. از اين رو، پيمان
خويش شكستند و براى قيام مسلّحانه به مكّه رفتند..(285)2ـ عـدالت امـيـرمـؤ مـنـان (ع )بـراى بـسـيـارى از مـردم ، قـريـش تحمّل ناپذير بود..(286)