توماس هابز(52) (1588 ـ 1679 م . فيلسوف و سياستمدار انگليسى )
هـابـز، بـشـر را ذاتـا شـريـر مى داند. به همين دليل معتقد است كه بايد براى مهار اين سرشت انسانى ، قانونى به وجود آيد. او (عشق و ترس ) را انگيزه آن مى شمارد. جنگ ، سرنوشت تلخ انـسان است و صلح ، نخستين
قانون طبيعت است . هر چند جنگ نيز حق طبيعى ديگرى براى حفظ بقا و مصلحت اوست ..(53)سـنـت آگوستين (54) (354 ـ 430 م . اسقف كاتوليك رومى ، عصر قرون وسطى )
وى مـعـتـقـد اسـت كـه بـيـشـتـر جـنـگ هـاى عادلانه عبارتند از جنگ هايى كه به خونخواهى و تظلّم
شـكـل مـى گيرند و وقتى ملّتى دست به اعمالى شبيه جنگ مى زند؛ عملش يا بايد در جهت تنبيه مـتـجـاوز
بـاشـد يا براى باز گردانيدن آنچه به ناحق از او سلب شده است . بى گمان ، چنين جنگى عادلانه است و
خداوند نيز طبق مشيّت خويش ، آن را مقدّر ساخته است .(55) در نظر وى ، جنگ عادلانه داراى دو ويژگى زير
است :1 ـ اقدام كننده ، محقّ به جنگ باشد؛2ـ جنگ ، به امر خاصّ خداوند باشد.ايـن نـكـتـه شـايـسـتـه دقـت است كه با ظهور و گسترش مسيحيّت در اروپا، ديدگاه هاى مختلفى دربـاره
جـنـگ و صـلح مـطرح شد. گرچه مسيحيان در ابتدا، هرگونه جنگ را محكوم مى كردند، امّا انـدك انـدك
موضوع (جنگ عادلانه و مقدّس ) در زبان فيلسوفان و نظريه پردازان مسيحى ظاهر گشت و همان نظريه ها سنگ
بنا و توجيه كننده جنگ هاى صليبى شد. به عنوان نمونه ، ريموند داجـيل ،(56) اسقف كليساى قرون وسطا،
وحشيانه ترين جنايت جنگى از طرف كليسا را مشروع مى داند. او درباره جنگ هاى صليبى براى تسخير بيت
المقدس مى گويد:مـنـاظـر تـحسين انگيزى به چشم مى خورد... در كوچه ها، در حاشيه ميادين شهر، توده هاى دست ، سـر و پـا
ديـده مـى شـونـد. مـردم و سـواران از هر طرف از ميان اجساد... در معبد و رواق پيش مى تـازنـد، در
حـالى كـه خـون تـا زانـوان اسـب ها و لگامشان موج مى زند. حكم خداوند، عادلانه و تحسين انگيز است ؛
زيرا كه خواست خداست كه در همين مكان ، خون كسانى را كه كفرشان مدت ها آستان او را ملوث كرده بود،
بزمين بريزد..(57)
ماكياول (58) (1469 ـ 1528 م . سياستمدار و تاريخ نگار ايتاليايى )
وى جنگى را كه با اهداف زير انجام شود، مشروع مى داند:1 ـ كسب قدرت ؛2 ـ حفظ و افزايش قدرت ؛3ـ دفـاع از مـيـهـن . و مـعـتـقـد اسـت كـه دفـاع پـيـشـگـيـرانـه ، يـكى از بهترين انواع دفاع است ..(59)
قصد و نيّت جنگ
آيا قصد و نيّت جنگ در تعريف جنگ دخيل است ؟بـرخـى حـقوقدانان چون ، كوينسى رايت ،(60) در پاسخ اين پرسش ، نيّت جنگ را در تعريف آن دخيل مى داند ومى گويد:جـنـگ هـنـگـامـى آغـاز مـى شـد كـه دولتـى نـيـّت خـود را بـراى توسّل به جنگ ، از طريق اعلام جنگ
يا ضرب الاجل ، اعلام مى دارد..(61)(دبـيـر كـلّ جـامـعـه مـلل در گـزارش وضـعـيـت حـقـوقـى نـاشـى از اعـمـال فـشـارهـاى اقتصادى در
ايّام صلح ، اظهار كرده است كه از نظر حقوقى ، وجود حالت جنگ مـيـان دو دولت ، بـستگى به قصد آنها
دارد نه طبيعت عملشان ).(62) با اين ديدگاه ، اتـّخـاذ روش هـاى خـشـونـت آمـيز، اگر با قصد جنگ همراه
نباشد، از نظر حقوقى جنگ تلقى نمى شود. امّا برخى نيز با تفسير وسيع از معناى جنگ ، استعمارگرى و سلطه
اقتصادى را جنگ سرد تلّقى مى كنند..(63)