دادخواهى بلند كنند و چه نكنند، مسلمان باشند يا نباشند، وظيفه همه خداپرستان است كه با الهام گرفتن
از قوانين حياتبخش الهى و فطرت ظلم ستيز، به حمايت از آنان برخيزند و دست يارى به سوى آنان دراز كنند.اگر با داشتن توانايى ، به يارى مظلوم برنخيزند، در حقيقت به ستم و ستمگر كمك كرده اند؛ چنان كه
استاد مطهرى مى گويد:مـمـكن است طرف با ما نخواهد بجنگد، ولى مرتكب ظلم فاحش نسبت به يك عدّه افراد انسانها شده است و ما
قدرت داريم آن انسانهاى ديگر را كه تحت تجاوز قرار گرفته اند نجات دهيم . اگر نـجـات نـدهيم ، در واقع
به ظلم اين ظالم نسبت به آن مظلوم كمك كرده ايم . ما در جايى كه هستيم كـسـى بـه مـا تجاوز نكرده ، ولى
از مردم ديگر كه ممكن است مسلمان باشند و ممكن است مسلمان هم نباشند... بله اين هم جايز است ، بلكه
واجب است ..(338)سـيـره عـمـلى پـيـام آوران الهـى ، به ويژه پيامبر اكرم (ص )، اين بوده است كه همواره در كنار
سـتـمـديـدگـان و پـابـرهـنـگان جاى داشته و در برابر ستمگران و زمامداران دنياپرست در راه
بـرچـيـدن ظـلم و نـجـات مظلومان مى ايستاده اند. رسول خدا(ص )، پاسخ استغاثه مظلوم را ـ چه مسلمان و
چه غير مسلمان ـ شرط مسلمانى مى داند و مى فرمايد:(مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنادى يا لَلْمُسْلِمينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ).(339)كسى كه فريادِ (يا للمسلمين ) مردى را بشنود و به يارى اش نرود، مسلمان نيست .قـرآن كـريـم بـا شدّت از جهاد آزاديبخش يعنى دفاع از مظلومان و مستضعفان طرفدارى مى كند و سستى
كنندگان در اين زمينه را مورد عتاب قرار مى دهد و مى فرمايد:(وَ مـَا لَكـُمْ لا تـُقـتـِلُونَ فِى سَبيِلِ اللّه وَالْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجَالِ
وَالنِّسَآءِ وَالْوِلْدانِ الَّذِينَ يـَقـُولُونَ رَبَّنـَآ اءَخـْرِجـْنـَا مـِنْ هـذِهِ
الْقـَرْيـَةِ الظـّالِمِ اءَهـْلُهـَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَل لَّنَا
مِن لَّدُنكَ نَصِيراً.).(340)چـرا در راه خـدا و بـراى مـردان و زنـان و كـودكـانـى كـه [به دست ستمگران ] ناتوان شده اند،
پـيـكـار نـمـى كـنيد؟! همانان كه مى گويند: (پروردگارا! ما را از اين شهر كه اهلش ستمگرند، بـيـرون
بـر و از سـوى خـود، بـرايـمـان سـرپـرسـتى برگزين و از سوى خود يار و ياورى برايمان تعيين فرما.
شرايط و مقدمات جهاد ابتدايى
جـهـاد ابـتـدايـى داراى مـقـدمـات و شـرايـطـى اسـت كه با وجود همه آن ها، اين جهاد واجب مى شود.شرايط مورد نظر عبارتند از:1 ـ اجازه امام عادل مبسوطاليد
از شرايط وجوب جهاد ابتدايى ، اجازه امام عادلِ مبسوطاليد است ؛ امامى كه از توان و نفوذ معنوى و مـادّى در جـامـعـه اسـلامـى بـهـره مند است و حاكميت سرزمين هاى اسلامى به او سپرده شده است .فـقـيـهـان شـيـعـى مـشـروعـيـت جـهـاد را مـنـوط بـه اذن و حـكـم امـام عـادل مـى دانـنـد،
برخلاف نظر برخى عالمان اهل تسنّن ، كه اجازه امام را شرط نمى دانند و بر ايـن عـقـيـده اند كه اگر
مصلحتى ايجاب كند، جهاد بدون اذن امام جايز است . برخى چون احمد بن حـنبل با استناد به روايت
ابوهريره (341) بر اين عقيده اند كه اجازه امام شرط است ، امـّا عـدالتـش شـرط نـيست و حاكم فاسد نيز
مى تواند حكم جهاد بدهد.(342) البته ، روايـات ابـوهريره نزد فقيهان شيعى اعتبارى ندارد، و بر فرض
صحّت روايت او، حكمش ناظر به جهاد دفاعى است ، نه جهاد ابتدايى ..(343)مشهور بين فقيهان شيعى مراد از امام عادل كه در روايات آمده ، امام معصوم :مى باشد. از اين رو در
جـهـاد ابتدايى بنا بر فتواى مشهور فقها، اجازه امام معصوم :يا نائب خاصّ وى لازم است . در اين صورت
در زمان حضور امامان معصوم : يا نائبان خاص آنان مشكلى در مشروعيت جهاد ابتدايى نمى يـابـيـم . بـلكه
مشكل مشروعيت جهاد ابتدايى در زمان غيبت كبرا است كه آيا نائب عام امام (ع )يعنى فـقـيـه جـامـع
الشرايط مى تواند حكم جهاد ابتدايى را صادر كند؟ فقيهان شيعى در اين مساءله اختلاف نظر دارند. كه بحث