احكام سبايا (اسيران زن و كودك )
زنـان و كـودكـان بـاغـيـان (ذوفـئه و غـيـر ذوفـئه ) به اسارت گرفته نمى شوند و كسى حق تـعـرّض وآزار آنـان را نـدارد هـر چـنـد زنـان ، زبـان بـه دشـنـام و بـدگـويـى بگشايند(498)؛ چون باغيان
مسلمانند و در دارالهجره به سر مى برند. سيره امير مؤ مـنـان (ع )در جـنـگ بـا قـاسـطـيـن و مـارقـيـن
و نـاكـثـيـن نـيـز دليل بر اين مطلب است .شيخ محمدحسن نجفى فقيه عاليقدر مى نويسد:(لا يـَجـُوزُ سـَبـْىُ ذَرارىِّ الْبـُغـاتِ وَ اِنْ تـُوُلِّدُوا بـَعـْدَ الْبـَغـْىِ وَ لا
تـَمـْلِكُ نـِسـائُهـُمـْ اِجْماعاً.).(499)اسير گرفتن كودكان باغيان ، ولو بعد از بغى متولد شده باشند، جايز نيست . و همنچنين تملك (و اسير
گرفتن ) زنان آنان جايز نيست . اين مساءله بين علما اجماعى است .
احكام اموال باغيان
امـوال شـخـصـى بـاغـيـان ، چـه در مـيـدان جـنـگ و چـه در خـانـه هـاشـان ، بـراى كـسـى حـلالنـيـست .(500) جز سلاح هايى كه در ميدان نبرد به غيمت درمى آيد يا اموالى كه بغات به غارت برده اند..(501)البـتـه بـرخـى از فـقـيـهـان غنيمت گرفتن اموال شخصى بغات را، كه در ميدان جنگ به جاى مى گـذارنـد،
جـايـز دانـسـتـه انـد.(502) ولى هـمـه آنـان بـه اتـّفـاق ، غـنـيـمت گرفتن اموال پشت جبهه بغات را،
اعم از منقول و غير منقول ، جايز نشمارده اند.
قوانين و مقررات مربوط به بغات
هـدف از جـنـگـيدن با بغات ، بازداشتن آنان از شرارت و فساد و در نهايت هدايت وبازگشت دادن آنـان بـهدامـن حـق مـى بـاشـد؛ نـه كـشتن آنان . لذا اگر به دعوت امام لبيك گفته و تسليم حق شـونـد و بـه
دامـن حـكومت اسلامى بازگردند، با آنان جنگ نخواهد شد. از اين رو در منابع فقه اسلامى در مورد جنگ با
بغات قوانين و مقرراتى بيان شده كه در زير به آن اشاره مى كنيم :
1 ـ اتـمـام حـجّت :
هدف از جنگيدن با بغات ، بازداشتن آنان از فساد و كجروى و هدايت است . از ايـن رو،قـرآن مـى فـرمـايـد: (فـَاَصـْلِحـُوا بـَيـْنـَهـُمـا).(503) چنانچه بغات نصيحت پـذيرند، پشيمان
شوند و توبه كنند و سلاح هايشان را بر زمين نهند و به دامن حكومت اسلامى باز گردند، جنگى صورت نخواهد
گرفت .سـيـره امـيـر مـؤ مـنـان (ع )در نـبـرد بـا بـاغـيـان چـنـيـن بـود. آن حـضـرت ، قـبـل از نبرد،
آنان را به حق مى خواند تا شايد دست از طغيان و آشوب بردارند و راه هدايت پيش گـيـرنـد و بـه مسلمانان
بپيوندند. امام على (ع )، در جنگ نهروان ، بارها خود براى مارقين سخن گـفـت و سپس ابن عباس را فرستاد
تا به پرسش هايشان پاسخ گويد و به حق دعوتشان كند كـه در نـتـيـجـه ، گـروهـى بـزرگ (حـدود هشت هزار
نفر) از خوارج ، دست از مخالفت با امام (ع ) كشيده ، متفرق شدند و به خانه هاشان بازگشتند..(504)آن حضرت ، در پاسخ به يكى از اصحاب فرمود: (كار ما اصلاح و خاموش ساختن آتش جنگ است . شـايـد خـداونـد
ايـن امـّت را بـه وسـيـله ما گرد هم آورد و دست از نبرد بكشند.) پرسيد: (اگر دعـوتـمـان را
نـپـذيـرفـتـنـد چه ؟) فرمود: (آنان را رها مى كنيم به شرط آن كه ما را رها كنند.) پـرسـيد: (اگر ما را
رها نكنند چه ؟) فرمود: (از جان خود دفاع مى كنيم و به مقابله با آنان مى پردازيم .).(505)فقيه بزرگوار شيخ حسن نجفى مى نويسد:بـدون هـيـچ اختلافى ميان فقها، هدايت و راهنمايى باغيان ، پيش از نبرد، لازم است . يعنى پاسخ بـه
سـؤ الات و شـبـهات آنان و زدودن ابهامات از ذهنشان . همچنان كه امير مؤ منان (ع )با باغيان چنين مى
كرد..(506)
2 ـ آغـاز نـكـردن جـنـگ :
جـبـهـه حـق ، داراى حـجـّت و دليـل اسـت ؛ زيـرا در حـال دفاع از اسلام وجان و مال مسلمانان است . مسلمانان با تاءسى به امير مؤ منان (ع )به رغم مـحـق بـودن ، جـنـگ بـا
بـاغـيـان را آغـاز نمى كنند. تا آنان آغاز كنند. و اين از شرافتمندترين و انسانى ترين اصولى است كه
با راءفت و رحمت اسلامى عجين شده و مسلمانان به آن پايبندند.امام على (ع )مى فرمايد: