است ، نه وسيله اى براى كشورگشايى و غارتگرى . بلكه وسيله اى است براى هدايت انـسان ها و نجات مستضعفان از تحت ستم و فراهم ساختن آزادى . از اين رو، نخستين وظيفه پيش از آغاز جنگ ، دعوت دشمن به پذيرفتن حق و اتمام حجّت با اوست . اگر دشمن تسليم شود و حق را بـپـذيرد. جنگ پايان مى يابد و اگر نپذيرد، جنگ آغاز مى شود. امير مؤ منان (ع )در اين باره مى فرمايد:
(قـالَ عـَلىُّ(ع ): لَمـّا بـَعـَثـَنـى رَسـُولُ اللّه (ص )اِلَى الَْيـمـَنـِ قـال : يـا عـَلىّ لا تـُقـاتـِلْ اَحـَداً حَتّى تَدْعُوهُ اِلى الاِْسْلامِ، وَاَيْمُ اللّه لَئنْ يَهْدِ اللّهُ عَلى يَدَيْكَ رَجُلاً خَيْرٌ لَكَ مِمّ ا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ لَكَ وِلاؤ هُ.).(317)
هـنـگـامـى كه رسول خدا(ص )مرا به يمن گسيل كرد، فرمود: (اى على ! هيچ كس رانكش ، مگر اين كه نخست او را به اسلام دعوت كنى . به خدا سوگند اگر خداوند يك نفر را به دست تو هدايت كند، برايت بهتر است از هر چه خورشيد بر آن مى تابد و تو صاحب اختيار آن باشى .
همچنين مى فرمايد:
(و ذلِكَ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اَنْ اَقْتُلَها عَلى ضَلالِها.).(318)
هـدايـت گـمـراهـان بـراى مـن بـهـتـر اسـت از ايـن كـه آنـان را در حال گمراهى شان بكشم .
دفاع ، فلسفه اصلى جهاد ابتدايى با اندكى دقت مى توان دريافت كه جهاد ابتدايى در حقيقت ، به جهاد دفاعى بازمى گردد. گاه دسـت ، پـا، چـشـم يـا عـضـوى ديـگر از بدن انسان فاسد مى شود و با دارو درمان پذير نيست . انسان خردمند اين عضو را از پيكر خود جدا مى كند تا حيات و سلامتى اش به خطر نيفتد.
ولىّ خـدا و حـاكـم اسـلامـى ، كه متولّى و پاسدار آيين الهى است ، چون مى بيند عدّه اى گمراه و تـبـهكار در سر راه انسان ها نشسته اند و در انديشه براندازى دين خدا و راه خدايند و مردم را از ارزش هـاى الهى ـ انسانى بازمى دارند و به ضد ارزش ها فرامى خوانند، به ناچار آنان را از پـيـكـره جـامـعـه جـدا مـى سـازد. كـار ايـن تـبـهـكـاران در اصـطـلاح قـرآن (صـدّ عـن سـبـيـل اللّه ) است كه با الهام از شياطين مى خواهند جامعه انسانى را به هبوط و سقوط بكشانند. سرپرست دين ، كه مسؤ وليت حفاظت از ارزش هاى دينى و انسان را در جامعه جهانى برعهده دارد، پـس از اقـامـه حـجّت به وسيله منطق ، حكمت و برهان ، اگر هدايت نشوند، به جرّاحى اين اعضاى فـاسـد و مفسد از پيكره جامعه انسانى اقدام مى كند. چون اينان به مرحله اى از قساوت و شقاوت رسـيـده و آنـچـنـان در بـاطل فرو رفته اند كه جز از ميان بردنشان ، چاره اى نيست ؛ همچنان كه خود، اقرار مى كنند:
(قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا اَوَ عَظْتَ اَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظينَ).(319)
براى ما تفاوتى نيست ، ما را نصيحت كنى يا نكنى ، راه خود را مى رويم .
اين تبهكاران ، چون سنگى هستند كه بر دهانه نهر آب قرار گرفته است و نه خود آب مى خورد و نـه مـى گـذارد آب بـه تـشـنـه كـامـان بـرسـد. از اين رو، براى دفاع از تشنگان ، راهى جز برداشتن سنگ نيست .
استاد مرتضى مطهرى مى گويد:
در ديدگاه اسلام ، دفاع از حقوق انسانى نه تنها مشروع است ، بلكه در مقايسه با حقوق فردى و مـلّى ، از مـرتـبـه اى والاتـر و مقدّس تر برخوردار است ؛ زيرا ملاك مشروعيت دفاع ، داشتن حقّ است و هر چه حق ارزشمندتر باشد، دفاع از آن نيز ارزشمندتر است . بنابراين ، روح دفاع در پيكره جنگ و جهاد جارى است ، چون جهاد ابتدايى به جهت دفاع از حقوق انسانيّت ، در حقيقت دفاع است نه تهاجم ..(320)
و علاّمه محمدتقى جعفرى مى نويسد:
اگر صيانت ذات با اشتراك و وحدت ذات ديگر انسان ها در حقوق اساسى سه گانه (حقّ حيات )، (حق كرامت ) و (حق آزادى معقول )، به جريان بيفتد، جنگ فقط به عنوان جرّاحى ضرورت پيدا مى كـنـد كـه بـراى قطع عضو يا اعضايى فاسد در پيكر جامعه بشرى قانونى گشته و دفاع يا جهاد مقدس ناميده مى شود..(321)
مهمترين فلسفه وجودى جهاد ابتدايى عبارتند از:
اسلام ، دين توحيد و يكتاپرستى است . پيامبران مبعوث شده اند تا انسان ها را به يكتاپرستى دعوت كنند و