نظام دفاعی اسلام نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از پرستش غير خدا و شرك بازدارند؛(322) چنان كه پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد:(اُمِرْتُ اَنْ اُقاتِلَ النّاسَ حَتّى يَقُولُوا لا اِله اِلاّ اللّهَ فَمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلاّ
اللّهَُ فَقَدْ عُصِمَ مِنْ مالِهِ وَ نَفْسِهِ).(323)مـاءمـور شـده ام كـه بـا مردم [مشرك ] بجنگم تا (لا اله الاّ اللّه ) بگويند. پس ، هر كس اين كلمه توحيد
را بگويد، مال و جانش در امان است .شـرك و بت پرستى ، ظلمى بزرگ و گمراهى اى آشكار است ، و فرد و جامعه اى كه به شرك آلوده شود سر انجامى
شوم در پى خواهد داشت ..(324)لقمان به فرزندش فرمود:(يا بُنِىَّ لا تُشْرِكْ بِاللّهِ اِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ).(325)فرزندم ! چيزى را همتاى خدا قرار مده كه شرك ، ظلم بزرگى است .اين ظلم بزرگ و خانمانسوز، كه تباهى و نادانى و خرافه را دامن مى زند، بايد ازجامعه بشرى ريشه كن
شود؛ چنان كه خداوند بزرگ مى فرمايد:(وَ قـاتـِلُوهـُمْ حـَتـّى لا تـَكـُونَ فـِتـْنـَةٌ وَ يـَكـُونَ الدّيـنُ لِلّهِ فـَاِنِ
انـْتـَهُوا فَلا عُدْوانَ اِلاّ عَلَى الظّالِمينَ).(326)و بـا آنـان پـيـكار كنيد تا فتنه باقى نماند، و دين ، مخصوص خدا گردد. پس ، اگر [از روش نـادرسـت
خـود] دسـت بـرداشتند، (و به دين خدا درآمدند، مزاحم آنان نشويد؛ زيرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا
نيست .علاّمه طباطبايى در اين باره مى نويسد:مـراد از فـتـنـه در اين قبيل آيات ، شرك است ، به وسيله انتخاب و پرستش بت ها؛ آن گونه كه مـشـركـان
مـكـّه بـه آن مـجـبـور بـوده و انـجـام مـى داده انـد. دليل اين حقيقت ، دنباله آيه است كه مى
فرمايد:(وَ يـَكـُونَ الدّيـنُ لِلّهِ)(327) و قـتـال تـا برچيده شدن بت پرستى ادامه مى يابد تا سرانجام به
دين خدا درآيند..(328)برخى غزوات پيامبر اكرم (ص )چون فتح مكّه ، حنين و طائف چنين هدفى را پى مى جست . البته ، پـيـامـبـر(ص
)نـمـى خـواسـت مـشركان را نابود كند، بلكه مى خواست شرك را ريشه كن و عقايد خرافى را از جامعه
انسانى پاكسازى كند؛ همچنان كه حضرت موسى (ع )بت طلايى ( گوساله ) سامرّى را سوزانيد و خاكسترش را به
دريا ريخت ، ولى سامرّى را نكشت ..(329)جـنـگ ابـتـدايـى ، بـراى از مـيـان بـردن شـرك و عـرضـه تـوحـيـد بـه مـعـنـاى تحميل اسلام و سلب
آزادى عقيده نيست ؛ چنان كه استاد مطهرى مى گويد:از نظر اسلام ، برپايى جنگ براى از بين بردن شرك و بت پرستى كه بزرگترين انحراف و انـحـطـاط بـشـر در
وادى جـهـل و خـرافـه اسـت ، مـشـروع اسـت . امـّا ايـن هـرگـز بـه مـعـنـاى تحميل اسلام نيست ، بلكه
مقصود اين است كه بشر با آزاد شدن از بند اوهام و خرافات ، بتواند بـا كـمـك نـيـروهـاى عـقـل ، بـه
سهولت راه هدايت را برگزيند و دين فطرى را انتخاب كند به سـخـنـى ديـگـر ريـشـه كـن كـردن شـرك بـا
جـنـگ ، مـطـلبـى اسـت و تحميل اسلام مطلبى ديگر..(330)همچنين مى گويد:فـكـر، مـنـطـق اسـت . انـسـان يـك قـوّه اى دارد بـه نـام قـوّه تـفـكـّر كـه در مـسـائل مـى
تـوانـد حـسـاب كـنـد و انـتـخـاب كـنـد بـراسـاس تـفـكـّر و مـنـطـق و اسـتـدلال ، ولى عقيده به
معناى بستگى و گره خوردگى است . اى بسا عقيده هايى كه هيچ مبناى فـكـرى نـدارد و صـرفـاً مـبنا تقليد
است ، تبعيت است ، عادت است ، حتى مزاحم آزادى بشر است ، آنـچـه كـه از نـظـر آزادى بـحـث مـى كـنـيم
كه بايد بشر در آن آزاد باشد، فكر كردن است ، امّا اعـتـقـادهـايـى كـه كـوچـكـتـريـن ريـشـه فـكرى
ندارد. فقط يك انعقاد و يك انجماد روحى است كه نـسـل به نسل آمده است ، آنها عين اسارت است و جنگيدن
براى از بين بردن اين عقيده ها جنگ در راه آزادى بشر است نه جنگ عليه آزادى بشر..(331)