مقایسه دوره جاهلیت و اسلام

عبدالحسین بینش

نسخه متنی -صفحه : 56/ 20
نمايش فراداده

از نجوم دريافته ام حضرت در پاسخ او فرمود:

(( آيا تو گمان دارى كه انسان را به ساعتى هدايت مى كنى كه هرگاه درآن سفر كند بديها از او دفع شود، و از ساعتى مى ترسانى كه هرگاه درآن سفر كند ضررى به او برسد؟ پس هر كس تو را تصديق كند قرآن را تكذيب كرده (كه فرموده است : (( قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِى السَّمواتِ وَالاَْرْضِ الْغـَيـْبَ اِلا اللّهُ))^(130) بگو كسانى كه درآسمان و زمين هستند غيب را نمى دانند، مـگـر خـدا)، و در رفع مكروه و نيل محبوب از يارى خدا بى نياز شده است ، و سزاى گفته تو آن اسـت كـه هـر كه به فرمانت عمل كند، بايد تو را سپاس گذارد نه پروردگارش را، زيرا تو بـه گـمـان خـودت آن شـخـص را بـه سـاعـتى راهنمايى كرده اى كه در آن به نفعى رسيده و از ضرر ايمن گشته است . بعد از آن رو به مردم كرده ، فرمود:

اى مردم ! حذر كنيد از آموختن ستاره شناسى ، مگر به اندازه اى كه در دريا و صحرا به آن هدايت شويد، زيرا علم نجوم انسان را به كهانت مى كشاند. بدانيد منجم مانند كاهن و كاهن مانند ساحر و ساحر همچون كافر و كافر در آتش است . به نام خدا سفر كنيد.))^(131) امـيـرمـؤ مـنان (ع ) در اين خطبه حقيقت بسيار ارزشمندى را بيان كرده كه همانا رو آوردن به دانش سـودمـنـد و دورى جـسـتـن از عـلم آمـيـخـتـه بـا خـرافـه اسـت . اين گونه سخنان حكمت آميز در كلام پـيـشـوايـان ديـن فـراوان اسـت ، چـنـان كـه در عـمـل نـيـز بـا خـرافـه پـرستى مبارزه كرده اند.

رسـول خـدا(ص ) ارتباط ميان وفات فرزندش ابراهيم و گرفتن خورشيد را نفى كرد و مردم را از چنين اعتقادى بر حذر داشت .^(132)

علوم در دوره جاهليّت

دايـره عـلوم عـرب در دوره جـاهـليـت بـسـيـار مـحـدود بـود و به موضوعات زندگى صحرانشينى خـلاصـه مـى شـد. تـاريـخ از كـتـاب و كـتـابـخـانه و مركز آموزشى در روزگار جاهليت جز چند مـحـل كـه در بـعـضـى از ايـام سـال مـركـز اجـتـمـاع شـاعـران قبايل و ارائه اشعار آنان بود، چيزى گزارش نكرده است .^(133) حافظه مهمترين و مورد اعـتـمادترين گنجينه علوم آنها بود. علوم رايج آن دوره عبارت بود از :

نجوم ، طب ، پيشگويى ، قيافه شناسى و اثرشناسى .

نـجـوم بـه وسيله كلدانيهاى مهاجر دربين اعراب رسوخ كرد و عربها كلدانيها را ((صائبه )) مى نـامـيـدنـد. كـه در سـرزمينهاى عرب فراوان بودند. بسيارى از اصطلاحات نجومى رايج درميان عـرب ريـشـه كـلدانـى دارنـد، مـثـل مـريـّخ (عـربـى ) كـه مـعـادل مـرداخ كـلدانـى اسـت چـه از نـظر لفظ و چه از نظر معنا. عربها با بسيارى از ثوابت و سـيارات و صورتهاى فلكى آشنايى داشتند. بيشترين كاربرد اين علم در سفرها و شناخت راهها در صـحـراهـاى بـى عـلامـت و نـشـان عـربـسـتـان بود. آنها كه در زمين علامتى براى يافتن راهها نـداشتند، به آسمان نگريسته از ستارگان كمك مى گرفتند. وقتى مى خواستند جايى را نشان بـدهـنـد سـتـارگـان در شـب و حركت سايه در روز، دو نشانه اساسى بود كه مسافران را بدان وسيله راهنمايى مى كردند.^(134) مـنـشـاء عـلم طـب درمـيان عرب همانندعلم نجوم كلدانيها بودند. علم طب با خرافه آميخته بود، زيرا اوّلين طبيبان كاهنان بودند. اينان يكى از علل امراض را ارواح خبيثه مى دانستند و درهنگام معالجه مريض سعى مى كردند تا آن را از روح وى خارج كنند. معالجه امراض ‍ با داروهاى ساده و طبيعى نـيـز رايـج بـود. پـس از آشـنـايـى عـربـهـا بـا مراكز علمى درايران و روم علم طب نيز از حالت سـادگـى درآمـد وجـنبه علمى بيشترى پيدا كرد و از كهانت جدا شد. تعدادى از اين طبيبان در دوره اسلامى هم مى زيستند.^(135) عربها به كاهنان اعتقاد شديدى داشتند. از اين رو، در بسيارى از مشكلات خود به آنان رجوع مى كردند و درامور خانوادگى ، قضايى و طبابت از آنها يارى مى طلبيدند، با اين تصور كه آنها بـا عـالم غـيـب در ارتـبـاط هـسـتـند، به گمان آن دسته از عربهايى كه به توحيد معتقد بودند، كـاهـنـان از زبـان ملائكه سخن مى گفتند و به پندار عربهاى مشرك كاهنان با جنهاى درون بتها درارتباط بودند.^(136) قيافه شناسى و شناختن رد پاها در ميان عرب بسيار شايع بود. آنان از روى قيافه افراد به اخـلاق و صفاتش اشاره مى كردند ونيز از محل تولد وزندگى او خبر مى دادند. از ردپاى افراد نيز بسيارى از نشانه هاى او