مقایسه دوره جاهلیت و اسلام

عبدالحسین بینش

نسخه متنی -صفحه : 56/ 4
نمايش فراداده

كـنـد و آنـهـا را پـاكـيـزه سازد و كتاب و حكمت الهى بياموزد با آنكه پيش از اين همه در گمراهى آشكارى به سر مى بردند.

اسـاس گـمـراهـى عـرب در ايـن بـود كـه رفـتار آنان بر هيچ مبناى عقلى و شرعى استوار نبود. عـلايـم تـوحـيـد در مـيـانـشـان ناپديد بود و بى هيچ تفكرى پيرامون ارزش بتهاى ساخته دست خـودشـان ، آنـهـا را سـتـايـش مى كردند، رفتارشان جاهلانه و بى منطق بود و آنچه را انجام مى دادند تنها به اين دليل بود كه گذشتگان انجام داده اند وگرنه خاستگاه منطقى و عقلى نداشت .

قرآن كريم منطق جاهلانه آنان را در پرستش بتان چنين بازگو كرده است :

((قالوُا اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُهْتَدوُن ))^(23) گفتند ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و البته ما هم در پى آنها بر هدايت هستيم .

ايـن مـنـطـق در مـيـان مـلتـهـاى گـذشـتـه نـيـز سـابـقـه داشـت كـه كـافـران در مقابل دعوت پيامبران ، پيروى از پدرانشان را مطرح مى كردند. قرآن كريم مى فرمايد:

((وَ كَذلِكَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدوُنَ))^(24) وهـمـچـنـيـن مـا هيچ رسولى پيش ازتو در شهرى نفرستاديم جزآنكه خوشگذرانهاى آن ديار، به رسولان گفتند كه ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و البته از آنهاپيروى خواهيم كرد.

پـيـامـبـران اسـتـدلال مـى كـردنـد كـه آنچه ما مى گوييم به هدايت شما نزديكتر و در بردارنده سـعـادت شـمـاسـت . جـاهـلان پـاسخ مى دادند كه ما حاضر به گوش دادن به حرف شما نيستيم .^(25) ايـن نهايت درجه بى منطقى و جهالت است بدين جهت قرآن كريم هميشه از مخالفان خود خواستار تـفـكر و تعقل است . اسلام پيروى از گفتار نيكوتر را در جامعه اسلامى رواج داده ، آن را نشانه خردمندى انسانها مى داند.

((وَالَّذيِنَ ااجْتَنَبوُا الطّاغوُتَ اَنْ يَعْبُدُوها وَ اَنابوُا اِلَى اللّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يـَسـْتـَمـِعـوُنَ الْقـَولَ فـَيـَتَّبـِعـوُنَ اَحـْسـَنـَهُ اُولئِكَ الَّذيـنَ هـَديـهـُمُ اللّه وَ اوُلئِكـَهـُمـْ اوُلوُالاَلْبابِ))^(26) مـژده باد كسانى را كه از اطاعت طاغوت سر پيچيدند و به سوى خدا باز گشتند، پس بندگان مـرا بـشـارت دِه كـه سـخـن را مـى شـنـونـد و بهترين آن را براى پيروى بر مى گزينند. اينان مشمول هدايت خدايند و همانها صاحبان خردند.

آرى ، اسـلام بـا برچيدن اساس بت پرستى از عربستان به دوره جاهليت پايان داد و با ترغيب مـسـلمـانـان به تفكر و پيروى از عقل به جاى تقليد كوركورانه ، انوار معرفت و آگاهى را بر عـقـل و دل مـردم تـابـانـيـد. عـربـهـا در سايه اسلام نه تنها از جاهليت در آمدند، بلكه خود منادى توحيد، دانش و اخلاق نيكو در سراسر جهان آن روز شدند و هر كجا قدم نهادند برادرى و مساوات را با خود به ارمغان بردند.

حكومت و فرمانروايى در عصر جاهلى

شبه جزيره عربستان از نظر جغرافيايى به سه بخش عمده شمالى ، مركزى و جنوبى تقسيم مـى شـود. جـغرافى دانان با يكى دانستن بخش شمالى و مركزى ، آن را به دو بخش ‍ شمالى و جنوبى كه به وسيله ريگزارى پهناور از هم جدا مى شود، نيز تقسيم كرده اند. به همين ترتيب سـاكـنـان عـرب آن نـيـز بـه عـرب شـمـالى يـا قـحـطـانـى و عـرب جنوب يا عدنانى تقسيم مى شوند.^(27) اوّليـن تـمـدنـهـا در جـزيـرة العـرب بـه دسـت عربهاى جنوبى پديد آمد؛ در حالى كه عربهاى شمالى تا زمان ظهور اسلام هيچ گونه جنبشى از خودشان ندادند، و نظام حكومتى آنان دستخوش دگرگونى نشد.^(28) تنوع جغرافيايى به اضافه همجوارى با دولتهاى قدرتمند آن روزگار يعنى امپراتوريهاى ايران و روم ، باعث تفاوت درحكومتهاى شمال و جنوب شبه جزيره شده بود.

انواع حكومت در شبه جزبره عربستان

امـكـانـات طـبـيـعى زندگى و نوع معيشت مردم ، عامل تعيين كننده نوع حكومت بود. عربهايى كه در بـخـش