چرا اعراب ، صحرانشينى را انتخاب كرده اند؟ وى پاسخ داد كه آنان در صحرا مالك زمـيـن هستند و زمين مالك آنها نيست ، به حصارها پناه نمى برند و حصارشان شمشير و نيزه آنان است . به هركجا بخواهند مى روند و از صفاى طبيعت استفاده مى كنند.^(266) وسعت جغرافيايى و كمى منابع اقتصادى ، انديشه قدرتمندان را از سلطه بر اين سرزمين باز داشته بود.
قدرتمندان آن روز حاضر نبودند كارى پر مخاطره انجام دهند؛ درحالى كه هيچ نفعى نبرند. اين امر حتى در مورد يمن كه از آبادانى و ثروت بهره اى داشت نيز صادق بود.
حبشيهاى حاكم بر يمن (فرزندان ابرهه ) بر مردم ، ستم روا مى داشتند. يكى از بزرگان نزد انـوشيروان (شاه ايران ) رفت و از او خواست تا مردم يمن را عليه حبشيها يارى دهد. او نپذيرفت و گفت : راه يمن دشوار است و گرنه خواهش تو را مى پذيرفتم . پسر آن مرد يمنى پس از مرگ پـدر نـزد خـسـرو پرويز رفت و خواستار كمك شد. وى نيز همان مطلب را عنوان كرد كه سرزمين شـمـا دور اسـت ، خـيرى در آن نيست ، راههايش دشوار است و من حاضر نيستم سپاهيانم را به خطر بـيـنـدازم . وى زمـانـى به اعزام لشكر رضايت داد كه از آن يمنى شنيد كه درآنجا طلا و نقره و سنگهاى قيمتى فراوان وجود دارد.^(267) ابـرهـه از كـسـانـى بـود كه از يمن به قسمتهاى مركزى و شمالى عربستان حمله برد. او قصد داشـت مـكـه را تـسـخير كند و راههاى بازرگانى ميان اقيانوس هند و درياى مديترانه را يكجا در اخـتـيـار بـگيرد، امّا حمله وى با شكستى افتضاح آميز روبه رو شد و سپاهيانش دچار عذاب الهى گرديدند.^(268) مـجـمـوعـه ايـن شـواهـد نـشـان مـى دهـد كـه وسـعـت صحراهاو كمى منابع اقتصادى عربستان طمع زورمداران آن روز را از سلطه بر اين سرزمين بريده بود و هيچ دليلى براى توجه بدان نمى يـافـتـنـد، و هـمـين امر موجب شد كه پيامبر(ص ) از اين خلاء قدرت است استفاده كند و بدون وجود رقيب خارجى ، رسالت خود را در اين سرزمين ابلاغ كند.
شـبـه جـزيـره عـربـسـتـان بـويـژه حـجـاز، جـمـعـيـتـى انـدك و پـراكـنـده داشـت . تـنها چند نقطه مـثـل مـكـه ، مدينه و اطراف آن ، خيبر وطائف بود كه مردم به صورت متمركز در آنها زندگى مى كـردنـد و گـرنـه قـبـايـل بـه صـورت پـراكـنـده در گـروهـهـاى گـونـاگـون بـه دنبال آب ومرتع از نقطه اى به نقطه ديگر كوچ مى كردند.
ايـن پـراكـنـدگـى جـمـعـيـت ، راه را بـراى گـسـتـرش سـريع اسلام هموار ساخت . درست است كه پـيـامـبـر(ص ) در تـمـام دوره اقـامـت خـود در مـديـنـه بـه جـنـگ مـشغول بود. اما اين جنگها كوتاه مدّت بود و نتايج سياسى ـ مذهبى آن نفع بسيارى براى اسلام بـه هـمـراه داشـت . كمى جمعيّت ، هم به سرعت گسترش اسلام كمك مى كرد و هم كار مخالفان را دشـوار مـى سـاخت ، زيرا ايجاد وحدت سياسى ـ نظامى ميان كسانى كه بطور پراكنده زندگى مـى كـردنـد كـار آسانى نبود. تنها در يك مورد آنها توانستند، در جنگ خندق تعداد ده هزار نفر را عـليـه مـسـلمـانـان بـسـيـج كـنـنـد. ايـن كـار هـم ديـر پـا نـبـود و درهـمـان روزهـاى اول جنگ ، وحدت آنان تبديل به تفرقه شد.
گـذرى اجـمـالى بـرجـنگهايى كه ميان مسلمانان ومخالفانشان در مناطق پرجمعيت و نيرومند حجاز روى داد، نشانگر حقيقت ياد شده است .
قـلعـه هـاى اسـتـوار خـيـبـر بـا چـنـد روز درگـيـرى و تلفات اندك مسلمانان فتح شد و غنيمتهاى بـسـيـارى بـه چـنـگ مسلمانان افتاد. ترديدى نيست كه اگر يهوديان زياد مى بودند وامكان كمك رسانى آنها به يكديگر آسان مى بود، قلعه هاى خيبر به اين آسانى سقوط نمى كرد. درحالى كـه هـمه مخالفان اسلام به مقاومت خيبريان چشم دوخته بودند، مسلمانان آنان را از پا درآوردند، بدون اينكه بتوانند ضد حمله اى انجام دهند.
مـكـه مـركـز مـخـالفـان اسـلام بـود و تمام توطئه ها درآنجا طرح ريزى مى شد. اينان با تمام دشـمـنـى كـه بـا اسـلام داشـتـنـد، تـنـها توانستند سه جنگ عليه مسلمانان به راه اندازند درجنگ اوّل (بدر) شكست خوردند؛ درجنگ احد پيروز شدند؛ درجنگ سوم با تمام نيرويى كه تدارك ديده بودند، سرافكنده محاصره مدينه را رها كردند.