سـرزمين حجاز، هنگام ظهور اسلام ، فاقد يك دولت متمركز بود و مردم آن به صورت قبيله اى و پـراكـنـده از هـم زنـدگـى مـى كـردنـد. هـيـچ عـامـل مـشـتـركـى وجـود نـداشـت كـه بـتـوانـد ايـن قبايل پراكنده رامتّحد كند. نزاع قبايل دائمى بود و روحيه انفرادى زيستن به آنان اجازه نمى داد كـه زيـر بـار حـكـومـتـى بروند. اگر گاهى هم با يكديگر متحد شده اند، بسيار كوتاه مدّت و گذرا بوده است .^(269) قـبـايـلى كـه در حـاشيه عربستان زندگى مى كردند، هر چند زير حمايت قدرتهاى ايران و روم بودند و باآنها پيمانهاى نظامى داشتند، ولى خود عربستان دولت واحدى نداشت تا پيمانى با كشورهاى همجوار داشته باشد.بـه ايـن تـرتـيب ، وقتى اسلام ظهور كرد، دولتى قوى و نيرومند در مقابلش وجود نداشت . دين جـديـد نـيـز براى همه عرب به صورت دشمنى مشترك تلقى نشد كه عليه آن متّحد شوند، چرا كه در دوره حضور پيامبر(ص ) درمكه تصوّر نمى كردند اسلام روزى به قدرت برسد و آنان را تـهـديـد كـنـد. وقـتـى هـم كـه پـيامبر (ص ) به مدينه آمد،بخشى از عربها، رياست ايشان را پـذيـرفـتـنـد و از اسـلام حـمايت كردند.تنها در جنگ احزاب با يكديگر متّحد شدند كه آن هم با تدبير پيامبر(ص ) از هم پاشيد.^(270) قـدرتـهـاى بـزرگ آن روز نـيـز تـصـور نـمـى كـردنـد، روزى يـك قدرت سياسى شبه جزيره عـربستان شكل گيرد، چنان كه وقتى خسرو پرويز نامه پيامبر(ص ) را دريافت كرد، به حاكم يمن دستور داد تا آن حضرت را دستگير كند و به نزد او بفرستد. حاكم يمن نيز دو تن را براى دسـتـگـيـرى پـيامبر به مدينه فرستاد.^(271) اين امر نشان دهنده آن است كه وضعيت حجاز بـگـونـه اى بـود، كـه تـصور شكل گيرى يك قدرت سياسى نيرومند درآن نمى رفت . اين امر، بـهـتـرين موقعيت را براى اسلام فراهم آورد كه توانست به نشو و نما بپردازد و دور از مزاحمت قدرتى متّحد و يكپارچه ، نيرو بگيرد ومخالفان را به آ سانى از پا درآورد.پـس از آنـكه مراكزمهم قدرت در جزيرة العرب مثل مكه و طائف زير نفوذ اسلام درآمد، مردم ساير نقاط مقاومت را بيهوده يافتند. عربها از گوشه وكنار به مدينه آمدند و جذب اسلام مى شدند. در سـال نـهـم هجرت ، اميران يمن ، بحرين طايفه بزرگ بنوبكر وطائفه مسيحى مذهب بنى حنيفه ، نمايندگانى به مدينه فرستادند و اسلام آوردند.پـس از تـثـبـيـت قـدرت پـيـامـبـر(ص ) درمـديـنـه ، بـرخـورد بـا قـبـايل سركش نيز بسيار آسان شد، چرا كه هراندازه هم قدرت آنان زياد مى بود، ياراى مقابله بـا مـسـلمـانـان را نـداشـتـنـد، چـنـان كـه عـليـه بـرخـى از قـبـايـل يـاغـى ، تـنها حدود سيصد نفر فرستاده شد و آنان تسليم شدند و غنايم فراوانى به دست مسلمانان افتاد.^(272)
ضعف سياسى يمن
يـمـن از ديرباز، محل نزاع و كشمكش ميان يهود و مسيحيت بود. روزگارى يهوديان در اين سرزمين حـاكـم بـودنـد. آنـان بناى بدرفتارى با مسيحيان را گذاشته ، تعداد زيادى از آنان را در آتش انـداخـتـند.قيصر روم به پادشاه حبشه دستور داد تا بدان جا حمله برد و يهوديان را به جزاى كردار شان برساند.مسيحيان نيز پس ازمدتى بناى بد رفتارى گذاشته و عربهاى ساكن يمن را به ستوه آوردند. آنان از پادشاهان ايران عليه حبشيها كمك گرفته ، آنان را بيرون راندند. ايرانيان تا دوره ظهور اسلام در اين ناحيه حكومت داشتند.^(273) پيدايش اسلام با ضعف ساسانيان همزمان شد و امپراتورى ايران تسلط چندانى بر يمن نداشت و ايـن بـود