ادبـيـات عـرب كه در قالب شعر وخطابه تجلى يافته بود، در زمان ظهور اسلام به اوج خود رسـيـد. شـعـر مـهـمـتـريـن مـسـابـقـه عـلمـى عـرب بـود كـه هـمـه سـاله در بـازارهـاى تـجـارى مـثـل عـكـاظ بـرگـزار شـده ، بـه بـوتـه نـقـد گـذارده مـى شـد و بـهترين آنها به عنوان شعر سـال انـتـخـاب مـى گـرديـد. در چـنـيـن جـوّى قـرآن كـريـم بـه عـنـوان دليـل وسـنـد رسـالت رسـول خـدا(ص ) بـه صـحـنه آمد و برترى اش را برهمگان ثابت كرد. روشـن اسـت كـه پـيـروزى در ايـن صـحنه ، بزرگترين موفقيت را براى اسلام به همراه داشت . روايـتـى كـه از امـام مـوسـى بن جعفر عليه السلام نقل شده نيز بيانگر اين حقيقت است كه معجزه بودن قرآن از جنبه ادبى بزرگترين حربه عرب را بى اثر كرد. آن حضرت در پاسخ كسى كـه سـؤ ال كـرد چرا خداوند حضرت موسى (ع ) را با عصا و يد بيضا كه شبيه جادويند مبعوث كـرد و حـضـرت عـيـسـى (ع ) را بـامعجزات شبيه طب و حضرت محمد صلى الله عليه و آله را با معجزه سخن و بيان چنين فرمود:(( هـنـگامى كه خدا موسى را مبعوث كرد جادو برمردم زمانه اش تسلط داشت و خدا مانندى از آن را آورد كـه بـر آن تـوانـا نـبـودنـد و بـه وسـيـله آن جـادوى آنـهـا را بـاطـل كـرد و حـجّت خود را بر آنها ثابت نمود، و خداوند عيسى را وقتى مبعوث كرد كه بيمارى فلج بر مردم مسلّط بود و نياز به طِبّ داشتند؛ و اواز جانب خداوند معالجه اى معجزه آسا آورد كه مانندش نداشتند و به اجازه خدا مرده ها را زنده گردانيد و كورى مادر زاد و پيسى را علاج كرد و حـجـت را بـر آنـهـا تمام كرد و خداوند محمد (ص ) را در وقتى مبعوث كرد كه هنر غالب آن عصر، سـخـنـرانـى و سـخـنـورى بـود ـ و به گمانم (گمان راوى ) فرمود شعر بود ـ پس نبى مكرّم ا زطرف خداوند پندها و دستورات شيوا و حكيمانه اى آورد كه گفتار آنها را بيهوده ساخت و حجت را بر آنها ثابت كرد.))^(259) آرى قـرآن وارد پرشورترين معركه ها شد و نخبگان سخن عرب را به هماوردى طلبيد، اما آنان بـا كـمال غرورى كه داشتند و شايد در ابتدا آن را مبارزه اى كم خرج و پرفايده مى يافتند، از معارضه با قرآن عاجز ماندند و قرآن كريم يكه تاز بى رقيب ميدان فصاحت شد، و سند اسلام اعتبار تمام يافت .
مراحل هماورد جويى
كـافـران تـرديـد داشـتـند كه قرآن سخن خداوند است و به اين بهانه كه آن نيز از نوع گفتار بـشـر اسـت ، از پـذيرش آن سرباز مى زدند. خداوند در ابتدا به منكران اعلام كرد كه اگر در الهـى و آسمانى بودن قرآن ترديد دارند و تصور مى كنند كه زاييده فكر بشر است همانند آن را بياورند:(( اَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لاّ يُؤْمِنُونَ فَلْيَاءْتُوا بِحَديثٍ مِثْلِهِ اِنْ كانُوا صادِقينَ))^(260) يا مى گويند: او قرآن را با زبان خويش بافته است ! نه ، واقعيت اين است كه آنان ايمان نمى آورند. پس بايد گفتارى همانند آن بياورند اگر راست مى گويند.در مـرحـله بـعـد تـخـفـيـف داد و از مـخـالفـان خـواسـت كـه اگر مى توانيد مانند ده سوره از قرآن بـيـاوريـد. هـمـچـنـين عنوان كرد كه لازم نيست اين كار را به صورت فردى انجام دهيد، بلكه مى توانيد هر كسى را غير از خداوند به يارى بطلبيد:(( اَمْ يـَقـُولُونَ افـْتـَريـهُ قُلْ فَاءْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ اِنْ كـُنـْتُمْ صادِقينَ فَاِنْ لَمْ يَسْتَجيبُوا فَاعْلَمُوا اءَنَّما اُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَاَنْ لاّاِلهَ اِلاّ هُوَ فَهَلْ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ))^(261) يـا مـى گـويـنـد: آن (قـرآن ) را از پـيـش خـود سـاخـته است . بگو اگر راست مى گوييد هر كه راتوانيد در برابر خدا بخوانيد، پس ده سوره ا زپيش خود ساخته همانند آن بياوريد. پس اگر اين دعوت را اجابت نكردند بدانيد كه آنچه نازل شده به علم خداست و اينكه معبودى جز او نيست . پس آيا شما گردن مى نهيد؟