غارتگرى و ستمگرى - مقایسه دوره جاهلیت و اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقایسه دوره جاهلیت و اسلام - نسخه متنی

عبدالحسین بینش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نزديكترين شما به من در روز قيامت با وفاترين شما به پيمانها خواهند بود.

همچنين فرموده است :

((لا دينَ لِمَنْ لاعَهْدَ لَهُ))^(204) آنكه وفاى به پيمان ندارد، دين ندارد.

غارتگرى و ستمگرى

غـارتـگـرى يكى از صفات عرب جاهلى بود كه بيشتر درميان صحرانشينان رواج داشت . آنها كه در تنگى معيشت و كمبود آب و چراگاه به سر مى بردند و به منظور دستيابى به مراتع جديد و آبـاد بـه زور مـتـوسـل مـى شدند. بطور معمول قبايل زورمند، حق ضعيفان را مى خوردند و بر آنـان ستم روا مى داشتند. مخالفان خود را به غفلت و هجوم ناگهانى از پاى در مى آوردند و در ايـن راه بـه هيچ قاعده و قانونى پايبند نبودند.^(205) نتيجه اين كار فتنه وآشوب دايم بـود. وجـود روحـيه غارتگرى و كينه جويى درميان عربها چنان شديد بود كه حتى به مقدسات خـودشـان هـم احـتـرام نـمـى گـذاشـتند. چندين جنگ درميان عربها درماههاى حرام در گرفت كه به جـنـگـهاى فجار مشهور است . ستم بر ضعيفان در شهر مكه موجب شد كه چند تن از افراد بانفوذ مـكـّه پـيمان معروف ((حلف الفضول )) را بستند و بر اساس آن متعهد شدند كه حق هر مظلومى را از ظالمش بستانند. رسول خدا نيز در اين پيمان شركت داشت .^(206) نـكـتـه شـايـان ذكـر دربـاره اخـلاق عـرب جـاهـلى اين است كه خصلتهاى پسنديده عرب تنها به اقـتـضـاى زنـدگـى صـحـرانـشـيـنـى وتـنـگـى مـعـيـشـت او بـود، نـه بـه دليـل ارزشـهـاى والاى انـسـانـى . اگـر عـرب شجاع نبود، نمى توانست از خود دفاع كند، اگر مـيـهمان نواز نبود حركت در صحرا با توشه و آذوقه ميسر نبود، اگر به عهد خود وفادار نبود ضـمـانـت اجـرايـى دركـارش ‍ وجـود نـداشـت ، امـّا اسـلام به اين خصلتها جهت بخشيد و آنها را در راستاى اهداف الهى و دينى و ارزشهاى والاى انسانى به كار گرفت .^(207) در پايان سخنى از امير مؤ منان (ع ) را نقل مى كنيم كه ويژگيهاى عصر جاهليت در آن آمده و نقش و جايگاه اسلام نيز ذكر شده است .

(( وگـواهـى مـى دهـم كـه محمّد صلى الله عليه و آله بنده او و پيامبر اوست ، او را بفرستاد با ديـنى آشكار، ونشانه هايى پديدار، و قرآنى نوشته درعلم پروردگار كه نورى است درخشان و چراغى است فروزان ، و دستورهايش روشن و عيان ، تا گرد دو دلى از دلها بزدايد، و با حجت و دليـل مـلزم فـرمـايـد. نشانه هايش را ببينند و با آن نستيزند، و بترسند و از گناه بپرهيزند. واين هنگامى بود كه مردم به بلاها گرفتار بودند، و رشته دين سست و نااستوار، و پايه هاى ايمان ناپايدار. اوهام با حقيقت به هم آميخته ، همه كارها درهم آميخته . بُرونْشوكار دشوار، درآمد ـ نـگـاهـش نـاپـايـدار، چـراغ هـدايـت بـى نـور، ديـده حـقـيقت بينى كور، همگى به خدا نافرمان ، فـرمانبر و يار شيطان ، از ايمان روگردان .

پايه هاى دين و يران ، شريعت بى نام و نشان ، راهـهـايـش پـوشـيـده و نـاآبـادان . ديو را فمران بردند، و به راه او رفتند و چون گله كه پى آبـشـخـور رود، پـى او گـرفـتـنـد. تـخـم دوسـتـى اش در دل كـاشـتـنـد. و بـيـرق او بـرافـراشـتـنـد درحـالى كه چون شترى مست آنان را پى مى سپرد، و پايمال مى كرد و ناخن تيز بدانها در مى آورد و آنان دچار موج فتنه سرگردان بودند. درمانده و نادان فريفته مكر شيطان . درخانه امن كردگار با ساكنانى تبهكار وبدكردار، خوابشان شب بـيـدارى ، سـرمـه ديـده شـان اشـك جـارى ، در سـرزمـيـنـى كـه عـالم آن دم از گـفـت بـسـتـه ، وجاهل به عزّت در صدر نشسته .))^(208)

علل گسترش اسلام

مقـدمـه

آيـيـن مقدّس اسلام كه از مكّه ظهور كرد در اندك زمانى به دورترين نقاط جهان راه يافت و قلمرو پـهـنـاورى از كـره زمـيـن را زيـر نـفـوذ و پـرچـم خـود قـرار داد و تحوّل عميق و همه جانبه در نژادهاى مختلف و مليّتهاى گوناگون ايجاد كرد.

بـدون شـك ، رشـد سـريـع و گـسـتـرش بـيـمـانـنـد اسـلام در ايـن مـقـطـع و پـيـدايـش ايـن تحول اساسى در درون انسانها معلول عوامل مختلفى بود كه برخى از آنها مربوط مى شود به مـاهـيـّت ديـن

/ 56