فـخـر و مـبـاهـات بـر يكديگر از جمله صفات بارز عرب جاهلى بود. اين سنّت ، نسبت به ديگر سنّتهاى رايج درميان آنان از نمود و تشخّص بيشترى برخوردار بود. آنان به شعر و شاعرى از اين جهت بها مى دادند كه شاعران ضمن يك بيت يا يك قصيده اغراق آميز، قبيله و نياكان آنان را مـى سـتودند و رقباى ايشان را هجو مى كردند. اين اشعار در سينه ها ضبط مى شد و در ميدانهاى تـفـاخـر بـه عـنـوان حـربه عليه يكديگر بكار گرفته مى شد. مفاخراتى كه ميان بسيارى از قـبـايـل نـسـبت به يكديگر صورت گرفته و جنگها و درگيريهاى خونينى را در پى داشته در تاريخ زندگى عرب جاهلى ثبت شده است .امـورى كـه عـرب جـاهـلى بـدانـهـا بـر رقـيـب خـود تفاخر مى كرد فراوان بود، برترى نسبت ، فـزونـى اولاد ذكـور، نـفرات قبيله و زيادى جنگجويان و شمشير زنان و ... از بارزترين مظاهر مفاخر بشمار مى رفتند.درتاريخ آمده است ميان دو قبيله ((بنى عبد مناف )) و ((بنى سهم )) يا ((بنى حارثه )) و ((بنى حـارث )) مـفـاخـره صـورت گـرفـت و هـر كـدام بـه شـمـارش مـفـاخـر قـبـيـلگـى خـود در قـبال ديگرى پرداختند. يكى از آن دو مدّعى شد نفرات قبيله ما افزونتر از شماست . قبيله مغلوب گفت بايد حملها را نيز به حساب آورد. سرشمارى كردند و زنان حامله را دوتن شمردند. آنكه در اين مرحله مغلوب شد مدّعى شد بايد مرده ها را نيز به حساب آورد. از اين رو به قبرستان رفته به شمارش مردگان پرداختند.^(162) در قرآن كريم به اين سنّت نا شايست عرب جاهلى اشاره واز آن نكوهش شده است .^(163) رسـو ل گـرامى اسلام در گفتار و كردار خود با اين سنّت رايج درميان جامعه بشدّت به مبارزه بـرخـاسـت . درسـخـنـان خـود، كـبـر و تـفـاخـر و بـرتـرى طـلبـيـهـاى قومى و نسبى را در رديف رذائل اخلاقى شمرد و درعمل ، ياران خود را از متخلّق شدن به آنها برحذر داشت . آن حضرت ملاك امتياز وكرامت و بزرگوارى را كسب معنويات و برخوردارى از كمالات نفسانى و اخلاقى مى دانست نه فزونى ثروت و نفرات و تعداد جنگجويان . و تمامى آنچه را كه عرب جاهلى مايه امتياز مى دانست ملغى ساخت و در روز فتح مكّه خطاب به همگان فرمود:(( اَيُّهَاالنّاسُ اِنَّ اللّهَ قَدْ اَذْهَبَ عَنْكُمْ نَخْوَةَ الجاهِليَّةِ وَتَفاخُرَ ها بِآبائِها، اَلا اِنَّكُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمَ مِنْ طينٍ اَلا اِنَّ خَيْرَ عِبادِ اللّهِ عَبْدٌ اِتَّقاهُ.))^(164) مردم ! همانا خداوند، نخوت جاهليّت و تفاخر به پدران را از شما دور ساخت .، بدانيد كه تمامى شـمـا از آدم هـسـتـيـد و آدم از خـاك ، آگـاه بـاشـيـد كـه بـرتـريـن بـندگان خدا بنده اى است كه پرهيزگار باشد.
تعصّب قبيله اى
عـرب جـاهـلى خـارج از قـبـيـله اش شـخصيّتى نداشت و تنها در پرتو قبيله مى توانست در جامعه عرض اندام كند. چون تمام قبايل ديگر بيگانه بشمار مى رفتند. با توجه به اين جهت بود كه هريك ازافراد قبيله وظيفه خود مى دانست تااز آن دفاع كند؛ به حقّباشد يا ناحق .دفاع از كيان قبيله امرى ضرورى بود، امّا عرب جاهلى در اين كار افراط مى كرد و بيش از اندازه به آن دل مى بست . واين همان عصبيت قبيله اى است كه در اسلام مورد نكوهش قرار گرفته است . امام سجّاد (ع ) در سخنى مرزعصبيّت ناپسند و پسنديده را چنين بيان مى كند:(( عـصـبيّتى كه صاحبش به سبب آن گناهكار است ، عصبيّتى است كه فرد، بَدانِ قوم خويش را بر خوبان اقوام ديگر برتر بداند. عصبيت اين نيست كه انسان قوم خود را دوست بدارد، بلكه از موارد عصبيّت اين است كه كسى قوم خود را برستم يارى كند.))^(165)