بازارهاى تجارى قريش - مقایسه دوره جاهلیت و اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقایسه دوره جاهلیت و اسلام - نسخه متنی

عبدالحسین بینش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عطر و بخور را از بازارهاى صنعا و بندرگاههاى عمان و يـمـن به كشورهاى حوزه مديترانه مى بردند. اين اقلام در معابد، كليساها و قصرها مورد استفاده بـود. اقـلام تـجـارى ديگرى كه از اين راه حمل مى شد، پارچه هاى حرير، پوست و اسلحه بود كـه از سـرزمـيـنـهـاى شـرقـى مـثـل هـنـدوسـتـان و چـيـن بـه يـمـن حـمل مى گرديد. كاروانهاى قريش از بازارهاى بصره و دمشق گندم ، زيتون ، حبوبات ، چوب ، ابـريـشـم ، و از حـبـشـه ادويـه و از مـصـر پـارچـه هـاى مـعـروف بـه قـبـطـى را حمل كرده و در بازارهاى جهانى به فروش ‍ مى رساندند.^(144) زمـان سـفـر قريش با توجه به وضعيت آب و هواى سرزمينها گوناگون تنظيم شده بود. آنان در سال دو نوبت مسافرت مى كردند ، زمستان و تابستان . سفر زمستانى به يمن و تابستانى بـه شـام بـود. مـبـتـكـر ايـن سـفـرهـاى تـجـارى هـاشـم جـد رسول خدا(ص ) بوده است .^(145) قرآن كريم از اين دو سفر قريش چنين ياد كرده است :

((لِايـلافِ قـُرَيْشٍ ايلافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَالصَّيْفِ، فَلْيَعْبُدوُا رَبَ هذَا الْبَيْتِ اَلَّذى اَطْعَمَهُمْ مِنْ جوُعٍ وَ امِنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ))^(146) بـه خـاطـر الفت و گردهمايى قريش ، الفت و گرد هم آمدنى كه در كوچ زمستانه و تابستانه دادنـد. پـس بـايـد پـروردگـار ايـن خـانـه را بپرستند، آنكه آنان را از گرسنگى (برهانيد و) سيرشان كرد و از بيمناكى (برهانيد و) به آنان ايمنى بخشيد.

رهـايـى از گـرسـنـگى در سرزمين بى آب و علف عربستان و برخوردارى از امنيت در صحراهاى ترسناك و پر خطر، دو نعمت بزرگى بود كه خداوند به قريش ارزانى داشت . چنين پديده اى در بيابانهاى وحشت آفرين عربستان چيزى جز موهبت الهى نبود.

بازارهاى تجارى قريش

كـالاهـاى تـجـارى دو قـسـم بـود، بـرخـى از اقـلام آن تـنـهـا در نـقـاط خـاصـى مـصرف مى شد، مـثـل خـوشـبـو كـننده هاى يمن كه در معابد و قصرهاى حوزه مديترانه مصرف داشت ، برخى ديگر مـصـارف عـمـومـى داشـت مثل اسلحه ، گندم و پارچه . آن دسته از اقلام كه به مصرف عمومى مى رسيد در بازارهاى مكه ، بويژه بازار عكاظ به معرض فروش گذاشته مى شد.

بـازار عـكاظ در نزديكى طائف بود و عربهاى عصر جاهليت در ماههاى حرام در آن گرد هم آمده به تـبـادل كـالا مـى پـرداخـتـند. هر چند غير از عكاظ بازارهاى محلى ديگرى هم بود، اما عكاظ از اهميت خاصى برخوردار بود و عربها از هر سو بدان رو مى آوردند. اين بازار، علاوه بر اينكه مركز تـجـارى بـود مـحـفـلى ادبـى نـيـز مـحـسـوب مى شد كه شاعران عرب سرودهاى خود را در آن مى خواندند و به يكديگر فخرفروشى مى كردند.^(147) حـاجـيـانـى كـه از سـراسر جزيرة العرب به قصد زيارت كعبه و بتهايشان به مكه مى آمدند، كـالاهـاى مـورد نـيـاز خـود را از ايـن بـازار تـهـيـه مـى كـردنـد، و پـس از بـجـا آوردن مـنـاسـك و اعمال حج ، راهى شهر و ديار خود مى شدند.^(148)

رواج ربا و كم فروشى

در كـنـار تـجـارت ، ربـاخـورى نـيـز در مـيـان عربهاى روزگار جاهليت رايج بود.^(149) نزول آيه هاى تحريم ربا بيانگر اين حقيقت است كه عده اى در مكه و ديگر نقاط ربا مى خوردند و آن را همانند خريد و فروش دانسته ، كارى سالم تلقى مى كردند. اسلام بشدّت با اين پديده شوم اجتماعى و معامله ناسالم اقتصادى به مبارزه برخاست و آن را ممنوع كرد.

گـفته شده است كه ربا در روزهاى فتح مكه ممنوع اعلام شد: عده اى از مردم كه بر اثر پرداخت سـودهـاى كلان به ستوده آمده بودند، به عنوان شكايت نزد فرماندار مكه (پس ‍ از فتح ) آمده و فرياد اعتراض بلند كردند كه ما چه بدبخت مردمانى ، هستيم كه ربا را از همه مردم برداشتند و مـاهـنـوز بـه ايـن بـلا گـرفـتـاريـم . فـرمـانـدار مـكـه در ايـن زمـيـنـه نـامـه اى بـه رسـول خـدا(ص ) نوشت و از آن حضرت راه حل مشكل را جويا شد. پس از واقعه ياد شده آيه زير نازل گرديد.^(150) ((يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا اتَّقُواللّهَ وَ ذَرُوا مابَقِىَ مِنَ الرِّبوا...))^(151)

/ 56