كـالاهـاى تـجـارى دو قـسـم بـود، بـرخـى از اقـلام آن تـنـهـا در نـقـاط خـاصـى مـصرف مى شد، مـثـل خـوشـبـو كـننده هاى يمن كه در معابد و قصرهاى حوزه مديترانه مصرف داشت ، برخى ديگر مـصـارف عـمـومـى داشـت مثل اسلحه ، گندم و پارچه . آن دسته از اقلام كه به مصرف عمومى مى رسيد در بازارهاى مكه ، بويژه بازار عكاظ به معرض فروش گذاشته مى شد.بـازار عـكاظ در نزديكى طائف بود و عربهاى عصر جاهليت در ماههاى حرام در آن گرد هم آمده به تـبـادل كـالا مـى پـرداخـتـند. هر چند غير از عكاظ بازارهاى محلى ديگرى هم بود، اما عكاظ از اهميت خاصى برخوردار بود و عربها از هر سو بدان رو مى آوردند. اين بازار، علاوه بر اينكه مركز تـجـارى بـود مـحـفـلى ادبـى نـيـز مـحـسـوب مى شد كه شاعران عرب سرودهاى خود را در آن مى خواندند و به يكديگر فخرفروشى مى كردند.^(147) حـاجـيـانـى كـه از سـراسر جزيرة العرب به قصد زيارت كعبه و بتهايشان به مكه مى آمدند، كـالاهـاى مـورد نـيـاز خـود را از ايـن بـازار تـهـيـه مـى كـردنـد، و پـس از بـجـا آوردن مـنـاسـك و اعمال حج ، راهى شهر و ديار خود مى شدند.^(148)
رواج ربا و كم فروشى
در كـنـار تـجـارت ، ربـاخـورى نـيـز در مـيـان عربهاى روزگار جاهليت رايج بود.^(149) نزول آيه هاى تحريم ربا بيانگر اين حقيقت است كه عده اى در مكه و ديگر نقاط ربا مى خوردند و آن را همانند خريد و فروش دانسته ، كارى سالم تلقى مى كردند. اسلام بشدّت با اين پديده شوم اجتماعى و معامله ناسالم اقتصادى به مبارزه برخاست و آن را ممنوع كرد.گـفته شده است كه ربا در روزهاى فتح مكه ممنوع اعلام شد: عده اى از مردم كه بر اثر پرداخت سـودهـاى كلان به ستوده آمده بودند، به عنوان شكايت نزد فرماندار مكه (پس از فتح ) آمده و فرياد اعتراض بلند كردند كه ما چه بدبخت مردمانى ، هستيم كه ربا را از همه مردم برداشتند و مـاهـنـوز بـه ايـن بـلا گـرفـتـاريـم . فـرمـانـدار مـكـه در ايـن زمـيـنـه نـامـه اى بـه رسـول خـدا(ص ) نوشت و از آن حضرت راه حل مشكل را جويا شد. پس از واقعه ياد شده آيه زير نازل گرديد.^(150) ((يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنوُا اتَّقُواللّهَ وَ ذَرُوا مابَقِىَ مِنَ الرِّبوا...))^(151)