قـرآن كـريـم نـسـبـتـهـايـى راكـه كـافـران بـه پـيـامـبـر(ص ) و تـعـاليـم وى مـى دادنـد نـقـل كـرده اسـت . آنـان مـى گـفـتـنـد: ايـن پـيـامـبـر انـسـانـى مثل خود ماست و گفتارش سحر است :(( وَ اَسـَرُّوا النَّجـْوَى الَّذيـنَ ظـَلَمـُواْ هـَلْ هـذا اِلاّ بـَشـَرٌ مـِثـْلُكـُمْ اَفـَتـَاْتـُونَ السِّحـْرَ وَ اَنـْتـُمـْ تُبْصِرُونَ))^(256) وكـسـانـى كـه سـتـم كـردنـد بـه راز بـا يـكـديـگـر مـى گـفـتـنـد: مـگـر ايـن جـز بـشـرى مثل شماست ؟ آيابه سراغ جادو مى رويد؟ وحال آنكه مى بينيد.در مرحله بعدى گفتار پيامبر را از درجه سحر نيز پايين تر آورده ، عنوان كردند كه اين گفته ها خوابهاى پريشان است .(( بـَلْ قـالُوا اَضـْغـاثُ اَحـْلامٍ بـَلِ افـْتـَريـهُ بـَلْ هـُوَ شـاعـِرٌ فـَلْيـَاءْتـِنـا بـِايـَةٍ كـَمـا اُرْسِلَ الاَْوَّلُونَ))^(257) حتى گفتند: خوابهاى پريشان است و آن را از پيش خود ساخته است ! بلكه او شاعرى است . پس بايد همچون پيشينيان فرستاده شده ، نشانه اى براى ما بياورد.گـاه نـيز عنوان مى كردند، حرفهايى را كه پيامبر مدعى خدايى بودن آنهاست ، از پيش خود مى سازد يا اينكه نزد ديگرى مى آموزد.(( ... قـالُواْ اِنَّمـا اَنـْتَ مـُفـْتـَرٍ بـَلْ اَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذينَ امَنُوا وَهُدًى وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّهُمْ يَقُولُونَ اِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ ... ))^(258) گـفـتند در واقع تو از پيش خود مى سازى ! حقيقت اين است كه بيشتر شان نمى دانند. بگو:آن را روح القـدس از جـانـب پـروردگـارت بـحـق فرود آورد تا كسانى را كه ايمان آورده اند استوار گـردانـد و هـدايت ومژده اى براى مسلمانان باشد. ما كاملاً آگاهيم كه آنان خواهند گفت آن كس كه مطالب اين قرآن را به پيامبر مى آموزد بشرى است .آرى مشركان مى خواستند با سحر و جادو جلوه دادن قرآن و بشرى شمردنش اصالت الهى بودن آن را زير سؤ ال