فرهنگ جاهليت - مقایسه دوره جاهلیت و اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقایسه دوره جاهلیت و اسلام - نسخه متنی

عبدالحسین بینش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اسلام همپيمانى و اتحاد سياسى قبيله ها را با يكديگر نفى نكرده است . موارد فراوانى در سيره و زنـدگانى رسول خدا(ص ) ديده مى شود كه آن حضرت با قبيله هاى عرب پيمان بسته است . مـديـنـه روزهـاى اول ورود رسـول خـدا(ص ) شـاهـد انـعـقـاد پـيمان ميان يهوديان و مسلمانان بود. پـيـامبر(ص ) پس از آن نيز به دفعات با قبايل اطراف مدينه پيمانهاى سياسى ـ دفاعى امضا كرد.^(108) نـا گـفـته نماند كه از ديدگاه اسلام دفاع همپيمان در صورتى كه ستمگر باشد، مردود است . آنچه ارزشمند است دفاع از حق و عدالت و اجراى حكم خدا در جامعه است ، وقتى ستمگرى در جامعه پيدا شد، بر ديگران لازم است با آن به مخالفت برخيزند، هر چند آن ستمگر مسلمان باشد.

قرآن كريم در اين باره فرموده است :

((وَ اِنْ طـائِفـَتـانِ مـِنَ الْمـُؤ مـِنـيـنَ اقْتَتَلوُ فَاَصْلَحوُا بَيْنَهُما فَاِنْ بَغَتْ اِحْدهُمْا عَلَى الْاُخْرى فَقاتِلوُا الْلَتّى تَبْغى حَتّى تَفْى ءَ اِلى اَمْرِ اللّهِ))^(109) و اگر دو طايفه از اهل ايمان با هم جنگ كنند، پس ميان آن دو صلح برقرار كنيد و اگر يكى از آن دو به ديگرى ستم كرد با او جنگ كنيد تا به فرمان خداباز آيد.

از ديگر عوامل پيوند، ((استلحاق )) بود به اين ترتيب كه فردى كه مى توانست ديگرى را به خـود مـلحـق سـازد و او را بـه خـود مـنـسوب كند. كسى كه به فرد يا قبيله اى مشهور مى شد، مى تـوانـسـت هـمانند خويشاوندان نزديك از آنان ارث ببرد و از او نيز ارث مى بردند. بسا كه به هـمـيـن دليل از افراد خواسته مى شد تا به قبيله ملحق شوند، چنان كه در يك مورد فردى از ملحق شـدن بـه قـبـيـله اى خـوددارى ورزيـد و گـفـت : مـن مـى دانـم غـرض شـمـا اموال من است .^(110) خلع ، ضد استلحاق بود. گاهى اتفاق مى افتاد كه مردى از فرزند يا فرزند خوانده خود بدش مـى آمـد و از او بـيـزارى مى جست و از خود دورش مى كرد بدين منظور به همراه تعدادى از افراد قـبـيـله به بازار عكاظ مى رفت و بريدن خود را از آن فرزند اعلام مى داشت و عده اى را بر اين امر شاهد مى گرفت . كسى كه به اين ترتيب از پدرش جدا مى گرديد، از تمام قبيله رانده مى شد.^(111) فـرزنـد خـوانـدگـى بـه صـورتـى كـه در روزگار جاهليت مرسوم بود، در اسلام بكلى مردود شناخته شد و مقرر گرديد كه پسران با نام پدرانشان خوانده شوند و اگر پدرانشان شناخته نباشند برادر دينى تلقى شوند.

قرآن كريم درباره لغو فرزند خواندگى مى فرمايد:

((وَ ما جَعَلَ اَدْعِيائَكُمْ اَبْنائَكُمْ ذالِكُمْ قَوْلُكُمْ بِاَفْواهِكُمْ))^(112) و(خداوند) فرزند خواندگان شما را پسرانتان قرار نداد، اين گفتار شما زبانى است .

همچنين پيرامون نسبت دادن فرزندان به پدران خودشان مى فرمايد:

((اُدْعوُهُمْ لِابائِهِمْ هُوَ اَقْسَطُ عِنْدَاللّهِ فَاِنْ لَمْ تَعْلَمُوا اباءَهُمْ فَاِخْوانُكُمْ فِى الدّينِ))^(113) آنـان را بـه پـدرانـشـان بـخـوانـيد آن دادگرانه تر است نزد خداوند و اگر پدرانشان را نمى شناسيد پس برادران دينى شمايند.

رسـول خـدا(ص ) در راسـتـاى بـرانـدازى ايـن رسـم نـاپسند و غير اسلامى با دشوارى فراوان روبه رو بود. آن حضرت فرزند خوانده اى به نام زيد داشت . همسر زيد بااو ناسازگار بود زيـد نـزد پـيـامـبـر(ص ) آمـد و مـوضـوع طـلاق دادن هـمـسـرش را بـا آن حـضرت درميان گذاشت . رسول خدا(ص ) از وى خواست همسرش را نگهدارد؛ ولى وقتى با اصرار زيد مواجه شد على رغم مـيـل باطنى خود به او اجازه داد كه زنش را طلاق دهد. آن گاه براى پايان دادن به قوانين جاهلى پـسر خواندگى به امر خداوند تصميم گرفت با همسر سابق زيد ازدواج كند، امااز زخم زبان مـردم درامـان نـبـود، تـا از سـوى خـداونـد آيـه نـازل شـد و بـه رسـول خـدا(ص ) فـرمـان داده شـد كـه با همسر زيد ازدواج كند بدين ترتيب ؛ اين رسم نظام برده دارى در

فرهنگ جاهليت

بـرده دارى در تـاريـخ بـشـريـت سابقه اى ديرينه دارد. انسانها از روزگاران بسيار دور به

/ 56