زن در دوره جـاهـليـت از شـخـصـيـتـى مستقلّ برخوردار نبود و نهاد خانواده استحكام لازم را نداشت .روابـط نـاسـالم مـيـان مرد و زن و قوانين نادرست ازدواج ـ كه بيشتر كامجويى بى قيد و شرط مـردان را تـاءمـيـن مـى كـرد ـ عـفـت عـمـومـى را كـمـرنـگ و سـلامـت نسل را به خطر انداخته بود.اسـلام در ايـن جنبه از زندگى جاهلى تحوّلى چشمگير پديد آورد. مقام انسانى زن را زنده كرد و بـراى وى حـقـوق اجـتماعى ويژه اى در نظر گرفت . قوانين مربوط به ازدواج و طلاق را معين و مـدوّن سـاخـت وانـواع ازدواجـهـاى عـرب جـاهـلى را كـه پـاكـى و سـلامـت نسل را ازميان مى برد ممنوع اعلام كرد.
حقوق زن
زنان در عصر جاهليت جزء اموال و دارايى مردان به شمار مى رفتند، بگونه اى كه پس از مرگ مـرد جزء ميراث او به حساب مى آمدند^(173) و درحالى كه زن و دارايى او از آن مرد بود، زن هـيـچ گونه ارثى نداشت . دليلش اين بود كه مى گفتند: زن قدرت جنگى و دفاعى ندارد و كـسـى كـه نـمـى تـوانـد از امـوال دفـاع كـنـد ـ و از خـود او هـم بـايد دفاع كرد ـ حق ارث بردن نـدارد.^(174) اسـلام حـق مالكيت را براى زنان همانند مردان به رسميت شناخته ، برايشان شخصيت حقوقى مستقل قائل است .قرآن كريم دراين باره چنين فرموده است :(( ... لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّااكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ...))^(175) مردان از آنچه كسب كرده اند نصيبى دارند و زنان از آنچه به دست آورده اند نصيبى دارند.اسـلام حـق ارث را نـيـز را بـراى زنـان بـه رسـمـيـت شـنـاخـت و ايـن اسـتـدلال را كـه چـون قـدرت بـر گـرفـتـن سـلاح نـدارنـد، از ارث مـحـرومـنـد، باطل دانست .قرآن كريم درباره حق ارث زنان مى فرمايد:(( لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَالاَْقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَالاَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ اَوْكَثُرَ نَصيباً مَفْرُوضاً))^(176) بـراى مـردان از آنـچـه پـدر ومادر ونزديكان به جا مى نهند، نصيبى است و براى زنان از آنچه پـدر ومـادر و نـزديـكان به جا مى نهند، نصيبى است ، خواه آن كم باشد يا بسيار، نصيبى معيّن است .شـهـيد مطهرى داستانى را نقل مى كند كه پس ازنزول آيه مزبور رخ داده و فلسفه محروميت ارث نزد عربها و پاسخ اسلام درآن ذكر شده است . ايشان مى نويسد:(( اتـفـاقـاً درآن اوقـات (نـزول آيـه ارث ) برادر حسّان بن ثابت شاعر معروف عرب مرد،و از او زنى با چند دختر باقى ماند. پسر عموهاى او همه دارايى او را تصرف كردند و چيزى به زن و دخـتـر او نـدادنـد، زن او شـكـايـت نـزد رسـول اكـرم (ص ) بـرد. رسـول اكـرم (ص ) آنـهـا را احـضـار كـرد. آنـهـا گـفـتـنـد: زن كـه قـادر نـيـسـت سـلاح بپوشد و درمـقـابـل دشـمـن بـايـسـتد، اين ما هستيم كه بايد شمشير دست بگيريم و از خودمان و از اين زنها دفـاع كـنـيـم . پـس ثـروت هـم بـايـد مـتـعـلق بـه مـردان بـاشـد، ولى رسول اكرم (ص ) حكم خدا را به آنها ابلاغ كرد.))^(177) اگـر زن نـمـى تـوانـد سـلاح بـرگـيـرد و دوشـادوش مـردان بـجـنـگـد، بـه دليل مكانيسم خاص آفرينش اوست . اسلام نيز با توجه به همين حقيقت جهاد را از زنان برداشته ، آنـان را از حـضـور رويـا روى بـا دشـمـن مـعـاف كـرده اسـت . بـا ايـن حال ، حقوق مالى آنان را محترم شمرده است .^(178)
ازدواج
زن درنـظام جاهلى از حق تعيين سرنوشت محروم بود ونمى توانست خودش مسير زندگى آينده اش از جـمـله