اسـلام در مـوضـع گـيـريهاى اجتماعى ازمحرومان و مستضعفان جانبدارى مى كند و با زورمداران و ستمگران مى ستيزد. هنگام ظهور پيامبر(ص ) در شهر مكه در كنار قشر مرفّه جامعه ، گروهى از افراد مستضعف زندگى مى كردند. اينان وقتى نداى اسلام را شنيدند، بدان رو آوردند. در دوران مكّه بيشتر مسلمانان از همين قشر بودند؛ بلال حبشى ،عمار ياسر و پدر ومادرش و تعداد ديگرى از زنان ومردان كه در بدترين شرايط زندگى مى كردند. اسلام اينان را در پناه خود گرفت و آنان در شمار نزديكترين ياران پيامبر(ص ) درآمدند.شـكـى نـيـسـت كـه تـعـداد افـراد مـالدار و زورمـدار نسبت به قشر متوسط جامعه بسيار كم است .چنانچه اسلام جانب آن گروه اندك را مى گرفت ، توده مردم يا ايمان نمى آوردند يا ايمانشان از روى اجـبـار واكـراه بـود، امـا وقـتـى ايـن گـروه كـه پـيـكـره اصـلى جـامـعـه را تـشـكـيل مى دادند، با درك انطباق دين اسلام با فطريات خود اسلام آوردند، حقوق از دست رفته خـود را نـيـز در سـايـه اسـلام بـاز يـافـتـه مـى ديدند و در نتيجه براى پيروزى آن با جان و دل مـى كـوشيدند. اما قشر مستكبر جامعه معمولاً انگيزه اى براى پذيرش اسلام نداشتند، زيرا آن را بـا منافع مادى و اجتماعى خود نا سازگار مى ديدند درحالى كه مستضعفان به حقوق انسانى و اقتصادى خود مى رسيدند و حاضر بودند ايثار و فداكارى كنند.قـرآن كـريـم عـليـه كـسـى كـه نزد فردى ثروتمند به كورى بى اعتنايى كرد، لحنى بسيار عتاب آميز