امام صادق صلوات الله عليه مىفرمايد: «حب الله اذا أضاء على سر عبد اخلاه عن كل شاغل...»(مصباح الشريعه، باب الحب فى الله). يعنى «حب خداى متعال وقتى به سر بندهاى تابيد و آنرا احاطه نمود، او را از هر مانع و هر شاغلى پاك، و از هر غيرى منقطع مىكند...».
2- اين شعله پر بركات نه تنها همه اغيار و شواغل را مىسوزاند، بلكه به سراغ «خود» يا «خودى» سالك نيز مىرود.
حضرت مولى الموحدين اميرالمؤمنين صلوات الله عليه فرمود:«حب الله نار لايمر على شىء الااحترق...» (جامع السعادت، ج 3، ص 154) يعنى «حب حضرت حق، آتشى است كه به چيزى نمىگذرد، مگر اينكه مىسوزد...» اين آتش مبارك بر دل مىگذرد و بر آن مىزند، و دل احتراق يافته و مىسوزد، و «خود» نيز از ميان بر مىخيزد، كه آن هم غيرى است از اغيار. و اين همان فناء فى الله است.
(حافظ)
اين، مقتضاى شعلهورتر شدن آتش حب و عشق است كه محب آنچنان محو در محبوب گردد كه خود را نيز فراموش كند و بر اثر همين امر به جمال و كمال حضرت مقصود بيش از پيش آشنا شود و در نتيجه آتش حب و عشق او به اوج شدت برسد و چنان مجذوب بشود كه نيل كامل به مقصد را در فانى گشتن در حضرت مقصود بيند و «خود» را سد راه وصال و لقاء، و حجاب در ميان بيابد و بالاخره از«خود» بكلى منسلخ گشته و راه فنا در پيش بگيرد وفايز شود.
(حافظ)
3- اين شعله حيات بخش روى به شدت مىگذارد و سالك را در مراتب فناء پيش مىبرد. بدين معنى كه سالك در همان حال كه در مقام فناء مىباشد، توجه به فناى خويش را نيز حجابى در اين بين مىبيند، حجابى كه به جاى خود مانع از نيل كامل به مقصد است. لذا به مقتضاى حب و عشق تا جايى پيش مىرود كه به فناى خويش هم توجه نداشته باشد و چنان در شهود جناب او محو گردد كه از فناى خود نيز فانى و به مقصد اعلى نائل شود و حيات و بقاء يابد.
(دفتر سوم مثنوى)
به موازات توبه از حرامها، و در مقام توبه از رذايل اوصاف، لازم است سالك از رذيله «شره» يعنى «شدت حرص بر اكل و شرب، و خواب و نكاح» و به تعبيرى، از كثرت اكل و شرب، و خواب و نكاح نيز توبه كند و از اطاعت از نفس خود در اين باب نيز بر گردد.
حالت انقياد و اطاعت از نفس در خصوص اكل و شرب و خواب ونكاح، از جمله رذايل اوصاف و اخلاق است كه در سلوك الى الله بايد از آنهم توبه نمود و با صفت فاضله مقابل آنكه «عفت» يعنى «حالت انقياد واطاعت از