چه به منظور نيل به بهشت و نجات از عذاب اخروى باشد، و چه به منظور بالاترى باشد كه براى صاحبان اخلاص بالاتر هست. البته در اينكه مصداق كامل همانها هستند كه اخلاص بالاترى دارند نيزشكى نيست.
در بعضى از روايات منقوله در اصول كافى به اين مضمون برخورد مىكنيم كه خداى متعال فرمود: «بندهام با هيچ چيز مانند انجام دادن واجبات، محبت مرا به خود جلب نمىكند». و در روايتى آمده است كه: «به فرايض الهى عمل كن، تا از با تقوىترين مردم باشى». لفظ اين روايات نيز مطلق است.
2- امام صادق صلوات الله عليه مىفرمايد: «فيما ناجى الله عزوجل به موسى عليه السلام يا موسى: ما تقرب الى المتقر بون بمثل الورع عن محارمى، فانى أبيحهم جنات عدن لا أشرك معهم أحداً»(اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان والكفر، باب اجتناب المحارم) يعنى «خداى متعال در مناجات با موسى عليه السلام به وى فرمود: اى موسى، آنها كه سعى مىكنند به من نزديك شوند، با هيچ عملى مثل اجتناب از محرمات به من نزديك نمىشوند، زيرا من بهشتهاى عدن را به آنان مباح مىگردانم كه جز آنان احدى را درآن بهشتها شركت نمىدهم».
اين روايت هم با اطلاقى كه دارد، به همه آنان كه از محارم اجتناب مىنمايند شمول پيدا مىكند، اگر چه مصداق كامل همانها هستند كه به منظور بالاترى از محارم اجتناب مىورزند، نه به منظور نجات از عقوبتها و به جهت نيل به بهشتها. و اين هم بدان معنى نيست كه آنان از عقوبتها و جهنمها نمىترسند، بلكه، منظور اين است كه آنان در اجتناب از محارم الهى داعى بالاتر دارند و آن حب حق و عشق به جناب اوست. حب غالب بر آنان، هرگز به آنان اجازه نمىدهد به مقام مخالفت با حضرت مقصود بر آينده و روى به سخط او بياورند، و اصولاً فكر مخالفت با او را نمىكنند و هميشه طالب رضوان او هستند، چه رسد به اينكه سخط او را كسب كنند.
آنجا كه قصد انسان ونيت او بالاتر از اين باشد كه از بهشت و نعمتهاى آن متنعم گردد، و از جهنم و گرفتاريهاى آن نجات يابد، يعنى عبوديت او مبتنى بر حب حضرت حق باشد، و امتثال امر و اجتناب از مخالفت با حق در واجب و حرام، و در مستحب و مكروه، از حب جناب او نشأت بگيرد، و عبوديت به معنى طلب لقاء و شهود باشد، در اين صورت وى از اخلاص بالاترى برخوردار است. و بايد گفت، چنين كسى حق اخلاص در عبوديت را اداء كرده و مخلصانه به عبادت پرداخته است، و مىشود گفت، او خداى متعال را عبادت نموده است و بس. عبادت خدا همين است كه جناب او را بخواهى، نه بهشت و نعمت آنرا، و نه نجات از جهنم و عذاب آنرا. زيراآنكه عبادت حق مىكند به طمع بهشت و نيز به جهت ترس ازجهنم، در حقيقت او را مىخواهد و از جهنم او در فرار است، نه اينكه جناب او را بخواهد و از فراق او بترسد. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا؟! و خوب تأمل كن، و اگر خواستى به خود آى.
چنين كسى از قيد بندگى «خود» رها شده و بنده او گشته است، و عبادت او، عبادت است و بهترين عبادت هم هست، و همان عبادت «احرار» است كه در روايت منقول از امام صادق سلام الله عليه به آن اشاره شده بود كه ذكر كرديم.
آن كس كه به طمع بهشت و از ترس جهنم خدا را عبادت مىكند، او هنوز در قيد و بند «خود» است و راحتى و لذت «خود» مد نظر اوست، و او آزاد نيست. اما آن كس كه نظر در بهشت و جهنم ندارد،و در افق بالاترى قرار گرفته وحضرت حق را شناخته و دل به او داده و در طلب اوست، از قيد و بند «خود» و راحتى و لذت «خود» آزاد شده است و جناب او را براى او عبادت مىكند. و مىشود گفت، راحتى خود را درفناى «خود» در حضرت مقصود مىبيند.