مبانی نظری تزکیه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
در بيانى بايد گفت، او در زندگى دنيوى خود با انجام دادن واجبات و ترك محرمات، و همچنين با انجام دادن مستحبات وترك مكروهات، با نفس خود به مخالفت پرداخته و اطاعت از خداى متعال نموده است تا در عالم ابدى براى هميشه به حظوظ و لذايذ بالاتر و دائمى برسد، و در حقيقت، از يك سو تجارتى كرده است بسيار پر منفعت و پر ثمر و داراى نتايج دائمى، و از سوى ديگر نيز خود را از گرفتاريها و عذابهاى فوق تصور و بى نهايتى نجات داده است.عبادت چنين كسى مرتبه نازلهاى از عبادت است، و عبادتى است مبتنى بر طمع در لذتهاى اخروى دائمى، ومبتنى بر ترس از عذابهاى اخروى.در اين روايت از امام صادق، صلوات الله عليه به دقت مىپردازيم كه فرمود: «ان العباد ثلاثة: قوم عبدوا الله عزوجل خوفا فتلك عبادة العبيد، و قوم عبدواالله تبارك و تعالى طلب الثواب، فتلك عبادة الاجراء، و قوم عبدوا الله عزوجل حبا له، فتك عبادة الاحرار و هى أفضل العبادة» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العبادة) يعنى «عبادت كنندگان سه دستهاند: قومى خداى عزوجل را عبادت كردند به جهت خوف. اين عبادت، عبادت عبيد است .و قومى خداى تبارك و تعالى را عبادت كردند به جهت اجر و ثواب. اين عبادت، عبادت اجيران است. و قومى خداى عزوجل را عبادت كردند به جهت حب او. اين عبادت، عبادت احرار است، و اين ،افضل عبادتهاست».البته اين سخن بدان معنى نيست كه عمل به واجبات و ترك محرمات با همين قصد و نيت، مخصوصاً اگر عمل به مستحبات و ترك مكروهات به همين نيت نيز بر آن اضافه شود،كار سادهاى است و به آسانى به دست مىآيد.اين به جاى خود موفقيت بسيار بزرگ است و هر كسى را چنين توفيقى از جانب پروردگار باشد، مسلماً مشمول نظر او گشته، و از سخط و غضب مقام ربوبى مصون مانده ،و به جوار رحمت او راه يافته، و به نعمت ابدى رسيده، و از عذابهايى كه به وهم نيايد نجات پيداكرده است كه از همه آنها مهمتر همان راه يافتن به جوار پروردگار است وبهرهمند شدن از بركات جوار او.بنابراين، نبايد چنين تصور كنيم كه انجام دادن واجبات و ترك محرمات، مخصوصاً آنجا كه عمل به مستحبات وترك مكروهات هم به آن اضافه شود، اگر چه به منظور نيل به بهشت و نجات از جهنم باشد، كار سادهاى است و چنين عبادتى، عبادت چندان مهمى نيست، ويا سختيها و رياضتهاى سختى را در بر ندارد. همين عبادت به جاى خود بسيار مهم، و سختيها و رياضتهاى بسيار سختى رادر بر دارد، و در تأديب نفس و شكستن آن نقش فوقالعاده دارد، و تحول كلى در وجود انسان ايجاد مىكند، و انسان را متناسب با عوالم عاليه و مناسب جوار رحمت حضرت حق،و صالح براى بهرهمند شدن از بركات عوالم نور، وبالاخره، آماده براى ورود به بهشت كه همان جوارحق است مىگرداند. مگر مىشود به بهشتها كه عوالم عاليه، عوالم حيات، عوالم نور، و عوالم نزديك به مبدأ متعال است بدون داشتن صلاحيت وجودى، يعنى بدون تحول كلى لازم و بدون اينكه تناسب وجودى باشد، قدم گذاشت؟!. بهشتها عوالم عاليه وجود است و براى خود سنن و احكامى دارد،و ورود به آن عوالم را تناسب وجودى لازم است. اين،فكر بعضى از جهال عوام است كه گمان مىكنند بهشتها و ورود به آنها مبتنى بر يك سلسله مسائل و احكام اعتبارى است و هر كسى با هر صلاحيتى مىتواند به آنها راه يابد.توفيق بسيار بالا و اراده بسيار محكم مىخواهد تا انسان بتواند همه واجبات را انجام دهد و همه محرمات را ترك كند،وبالاتر از اين، به مستحبات نيز عامل باشد و از مكروهات هم اجتناب نمايد، اگر چه به منظور نيل به بهشت ونجات از عذاب آخرت باشد.به بعضى از روايات وارده در اين زمينه به عنوان نمونه اشاره مىكنيم و در آنها دقت مىنماييم.1- حضرت على بن الحسين صلوات الله عليهما مىفرمايد: «من عمل بما افترض الله عليه فهو من أعبدالناس» (اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب العبادة) يعنى «هر كس به آنچه خداى متعال بر او واجب كرده است عمل كند، او از عابدترين انسانهاست».بطورى كه مىبينيم لفظ روايت، لفظ مطلق است و به همه آنان كه فرايض را انجام مىدهند شامل مىشود،