در بيان روشنتر، از آيه شريفه و از اشارات آن به اين نتيجه مىتوان رسيد كه آنچه در بادى امر و بمقتضاى طبع اولى مقبول ميل ماست، و آنچه بطور معمولى و طبيعى بسوى آن تمايل داشته و با آن خوش بوده و آرام هستيم، بلحاظ اينكه خواسته نفس ماست، حتماً به ضرر ما و حتماً دامى است از شيطان نفس. يعنى مسير تمايلات معمولى و مسير روزمره خواستهاى ما آنچنان كه فكر مىكنيم چيز سادهاى نسيت بلكه، همان مسير هلاكت ما و مسير حرمان و خسران فوق تصور ماست و بس.
و اين بسيار هشدار دهنده و جاى تأمل و تعمق جدى است.
باز در همين مقام ابن بيان معروف از رسول اكرم (ص) براى سالك بوضوح معلوم و روشن مىشود كه فرمود:
«أعدى عدوك نفسك التى بين جنبيك» يعنى «دشمنترين دشمن تو، همان نفس تو مىباشسد كه بين دو پهلوى تو قرار گرفته است».
و بالاخره با حصول يقظه، سالك از اشارات قرآنى و روايى و از اشارات دعاهاى مأثوره و از مطالعه حالات انبياء و حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين و نيز، از بررسى حالات ارباب باطن به اين حقيقت نايل مىگردد كه بايد به نفس خود كاملا بدبين و بدگمان بود و بايد مخالفت با نفس را پيشه خود نمود.
حضرت سيدالاولياء اميرالمؤمنين صلوات الله عليه مىفرمايد: «و اعلموا عباد الله ان المؤمن لا يمسى و لا يصبح الا و نفسه ظنون عنده فلا يزال زاريا عليها و مستزيداً لها». (خطبه 175 شرح نهج البلاغه ميثم) يعنى «و بدانيد اى بندگان خدا، كه مؤمن روز را شب و شب را روز نمىكند مگر در حالى كه نفس وى نزد او متهم بوده و به نفس خود بدگمان است، و هميشه بر نفس خود خشمناك بوده وبه آن عتاب نموده و بر آن عيب مىكند، و زيادتر از آنچه دارد، از او اطاعت از حق را مىطلبد».
سالك بايد از اول بداند كه گذشتن از هواهاى نفسانى در سير الى الله شرط طريق است، آنهم شرطى كه گويى همه طريق در آن خلاصه مىشود.
(دفتر دوم مثنوى)
او بايد از خطر نفس بترسد و از شر آن به خدا پناه ببرد و با تضرع كامل خود را در پناه حق قرار دهد. و او بايد هوشيار باشد و از مكر نفس خويش خائف بوده و هر چه نفس مىخواهد، اگر چه بظاهر كار خير بنظر بيايد، به ضرر خود بداند. يعنى اگر نفس خود را متمايل به عملى كه ظاهراً خوب است ببيند، اين تمايل بخير را هم مكر خاصى ازنفس بداند و يقين داشته باشد كه كيد و مكرى در اين بين از جانب نفس وى وجود دارد و اين هم راه جديدى است بسوى هلاكت و خسران.
(دفتر دوم مثنوى)
خلاصه سخن اينكه مخالفت با نفس، طريق موافقيت با حق؛ و سخط بر نفس، طريق نيل به رضاى حق؛ و ترك گفتن نفس، طريق به حق؛ و عصيان نفس، طريق طاعت حق؛ و فراموش كردن نفس، طريق ياد حق ؛ و دورى جستن از نفس، طريق نزديك شدن به حق؛ و وحشت از نفس، طريق انس با حق مىباشد.
گرچه جهاد با نفس و منع آن از هواها براى هركسى و براى سالك مبتدى نيز سخت و تلخ است، وليكن اين بجاى