خود يك حقيقت است كه باطن هر سختى و هر زحمتى، بهجتى است و رحمتى، كما اينكه باطل هر لذت و شهوتى، آتش است و ظلمتى.
حضرت سيد الاولياء اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه مىفرمايد: «فان رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم كان يقول: ان الجنة حفت بالمكاره و ان النار حفت بالشهوات»(نهج البلاغه فيض الاسلام خطبه 175). يعنى «... پيامبر مىفرمود: بهشت با سختيها پوشيده شده و آتش با لذتها و شهوتها». از اين بيان اين نكته را بخوبى مىفهميم كه بهشت، و به تعبيرى، عالم قرب و ابتهاجها و رحمتهاى آن، در زير پوشش سختيها و تلخيها و رياضتها در دنياست و آن سوى اين سختيها، جوار حق و عنايتهاى اوست. كما اينكه، آتش، و به تعبيرى، عالم طرد و غضب و عذابها و آتشهاى آن، در زير پوشش لذتها و شهوات نفسانى در دنياست و آنسوى اين لذتها، غضب حق و آتشها و گرفتاريهاست.
(دفتر دوم مثنوى)
در اينجا به قسمتى از بيان حضرت سيدالاولياء اميرالمؤمنين صلوات الله و سلامه عليه كه در آن گوشهاى از رياضت خويش را ذكر فرموده است اشاره مىكنيم و تأمل را به عهده ارباب بصيرت مىگذاريم.
مىفرمايد: «... أعزبى عنى، فوالله لا أذل لك فتستذلينى، و لا أسلس لك فتقو دينى، و أيم الله - يمينا برة أستثنى فيها بمشيئة الله - لا روضن نفسى رياضة تهش معها الى القرص اذا قدرت عليه مطعوماً، و تقنع بالملح مأدوماً، ولا دعن مقلتى كعين ماء نضب معينها مستفرغة دموعها»(نامه 44 شرح نهج البلاغه ميثم بحرانى جزء پنجم) يعنى «اى دنيا، از من دور باش، قسم به خداى متعال كه هرگز روى خوش به تو نشان نمىدهم تا مرا به ذلت و خوارى بيندازى، و منقاد و مطيع تو نمىشوم تا مرا به آنجا كه مىخواهى بكشانى، و سوگند به خداى متعال - سوگندى صادق كه در آن فقط مشيت خدا را استثناء مىكنم، زيرا اگر مشيت او بناشد هرگز قادر به انجام دادن آن نخواهم بود - نفس خويش را آنچنان تأديب نموده و رياضت خواهم داد كه بر اثر آن به قرص نانى آنوقت كه خورشى را با آن مىيابد، مسرور گردد و در خورش نان به نمك قانع باشد،و چشمهايم رابحال خود مىگذارم تا آن اندازه گريه نموده و اشك بريزند كه از اشك خالى گردند، مانند چشمه آبى كه آب آن فرو رفته باشد».
تعمق در اين بيان با توجه بر مقام و منزلت آن حضرت براى اهل نظر و سالكين الى الله حقايق زيادى را روشن مىكند.
پنجم: از آثار يقظه، تصديق و عيد الهى است تصديق و عيد اخروى، و خوف از آن، از جمله آثار يقظه و انتباه در اول سلوك است. منطور از تصديق اين نيست كه سالك اعتقاد قلبى به آن داشته و منكر آن نباشد، زيرا اين معنى ازآثار و لوازم ايمان ابتدايى است.